حکایت چوب خواستن بازرگان

دختروار

بازرگان گفت: «مادرتان در کشوی آشپزخانه چوب کباب حسینی داشت بروید بیاورید‌.»
آنها گفتند: «مادر دیر زمانی است به‌ خاطر گرانی گوشت، کباب حسینی نمی‌پزد و چوبش را هم دیگر نمی‌خرد.»

آیتم طنز

در مراسم ختم یک تروریست چه بگوییم؟!

دستمزدی برای بیانیه

بیانیه هکرهای جهانی کلاه سیاه‌ها

ایرانی‌ها جوری حرص پیشرفت کردن را دارند می‌زنند که انگار حلوا تقسیم می‌کنند. تا وقتی می‌توانید پیشرفت را از جوامع دیگر بخرید چه معنی دارد خودتان اینقدر برایش زمان و هزینه و منابع تلف کنید؟