وقتی جواب ایرانیها را که به صورت پاکوبان و ریتمیک میخواندند «برو دیگه سیام نکن، عاجزونه صدام نکن، اشک دروغکی نریز، پشت سرتم نگاه نکن. دیدین... دیدین...» شنیدند، دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند. هرچند از آنجایی که طاقت نمیآوردند و برای دهنکجی «یییگویان» زیرچشمی دزدکی پشت سرشان را نگاه میکردند.
فقط یک روباه مکار مانده بود که دستهایش را به هم میمالید و زبانش را روی لب میکشید و میگفت: «خب، الان که همه ورشکسته شدن، کجا رو بریم بخریم؟» و کجا بهتر از ایران؟
عکسی که آمد به شکل یک نوع قارچ بود که خودش و اطرافش ابرهای کومولوسی هستند. همانها که شما بیست بار از ما پرسیدید و ما اشتباه جواب دادیم و بعدش آن پس گردنی را نوش جان کردیم. فکر کنیم حالا دیگر یاد گرفتیم.