سپس کیم به آنها گفت: «اونجا» و همینطور که سربازها مشغول گشتن دنبال اونجا و نگاه کردن به آن بودند، کیم با گفتن «آخه مغزفندقیهای شلغم! مگه ما هممرز دیگهای هم به غیر از کرهجنوبی داریم؟» منظور خود را از اونجا به صراحت بیان کرد.
از همین روی پس از نشستن بر صندلی پادشاهی و لمیدن بر روی آن با گفتن «خبه... خبه... خوب چهارتا نماینده دور هم جمع شدید و برای مملکت میبُرید و میدوزید! مگه مملکت شاه نداره؟» به مخالفت با مجلس پرداخت.
بنیصدر بعد از اینکه نیروهای انقلابی را تپ و تپ از خود دور کرد با آغوش باز و گفتن «بیا بغل عمو» به سمت منافقین رفت. مسعود رجوی هم با کشیدن لپش و گفتن «مجاهد کی بودی تو ابول؟» او را تحت حمایت خود قرار داد
در ۵ جون (نه... یک لحظه کظم غیض کنید و فحشی که قصد دادنش را دارید، قورت دهید. باور کنید ما از آن خانوادههاش نیستیم. اسم ماه «جون» است. والا! باور ندارید از ۱۱۸ بپرسید.) سال ۱۹۶۷ جنگ نفسگیر و مردافکن شش روزه بین اعراب و اسرائیل شروع شد.