نگاهی بر یادداشت‌های یک استاد

من، بازداشتگاه، سازمان ملل، دستشویی و دیگر هیچ

گفتیم کمی صدایمان را ببریم بالا بلکه سازمان ملل زودتر از آنجا دربیاید که شنیدیم سیفون را کشید و دیدیم نه مثل اینکه کارش حالاحالاها طول می‌کشد.

کج‌دار و مریز که برای حفظ تعادل بهتره

این زمین حق من است

اتوبوس رسید. البته متوجه ارتباط ۶:۰۵ که با خط ریز به عنوان ساعت رسیدن اتوبوس نوشته شده بود و ۶:۲۱ که واقعاً رسید، نشدم.

اندک اعترافاتی از توماج صالحی

برگی از خاطرات وی

امروز مغز بازجو کننده را تیلیت کردم از بس اعتراف کردم البته این کلمه را خودش گفته وگرنه من در فیلم‌ها دیده بودم که باکس ورقه آچار را برای متهم می‌آورند و او آنها را پر می‌کند و بازجو هم از نوشتن اعترافات خوشحال می‌شود، من که پنج باکس بیشتر نخواستم! 

در انتخابات شورای دانش‌آموزی چه می‌گذرد؟

خاطرات روزانه‌ یک آدم!

این کاندیدا قصد داشت که حیاط مدرسه را چمن بکارد تا بچه‌ها درون آن فوتبال بازی کنند. بچه‌ها هم کلی برایش دست زدند؛ ولی هیچکدام به مثلثی بودن زمین حیاط مدرسه فکر نکرده بودند!




عنوان