روزی یکی به بقالی رفت و خواست آب معدنی بخرد که رویش نوشته بود از چشمههای قریه! ناگاه یادش به خود افتاد و گفت مگر ما میتوانیم آب چشمه در بطری کنیم؟ پس یک شیشه آب پرشده از چاههای بلادی دور درخواست کرد.
- در مرحله اول، تمام عناصر مخرّبی که فکر میکنند ایرانی جماعت میتواند خودش هم یک چیزی تولید کند (حتّی در حدّ فرغون)، از جایجای صنعت خودروسازی اخراج و در صورت امکان، حذف فیزیکی میشوند.
خانم اجازه! سعید هیچوقت پیشرفته نمیشود چون همیشه به اینکه دست در کیفش کردم و لقمهاش را خوردم اعتراض دارد و گریه میکند. حالا خوب است لقمهاش گردو ندارد.
نقل است که برای سخنرانی به مجلسی دعوت شد، مگر بر زمین پرچم اسرائیل نقش کرده بودند. خواست بر آن پای نگذارد، دورخیز کرد و از روی آن بپرید، لیک بر زمین افتاد و دست و پایش بشکست.