تا آمد حرف بزند یکهو راننده داد زد: «آقایون پیاده شن، آخر خطه، رسیدیم استادیوم.» با عجله پیاده شدیم و بعد از خرید بلیت رفتیم داخل استادیوم. هر چه به بلیت و شمارههای رویش و البته شماره صندلیها نگاه کردم ارتباط معناداری به چشمم نخورد! همانجور هاج و واج مانده بودم که یک نفر امد و گفت: «چته، چرا مثل مرغ سر کنده دور خودت میچرخی؟»
تصمیم صغری مان این است که با توجه به مطالعاتی که بر روی فوتبال مملکت داشته ایم وبه مشکلات و معضللات آن پی برده ایم آستین همت را بالا زده و در رفع و رجوع آن بکوشیم
یک روز که بیرون از خانه بودم یک پیام روی موبایلم حسابی من را شوکه کرد «فتحعلی شاه جویین دِ تلگرام»
طبیعتا من بیچاره به عنوان تنها مخاطبش شده بودم سیبل پیامهای رگباریاش شامل نقطه و ویرگول ایموجی و استیکر..