شکار پادشاه در زمستان
۱۱:۳۳ ق٫ظ
۱۲-۰۹-۱۳۹۵
حاکم داخل شد. دید در خانه جز قالی کهنهای و روانداز وصلهخوردهای چیزی نیست. حاکم گفت: در این سرمای سوزان چگونه با چند پارچهی پاره سر میکنی؟ درویش گفت: به سختی! حاکم گفت: عجیب است، زیرا من با کلیدم تمام کشور را گازکشی کردم، چرا بخاری روشن نمیکنی؟ درویش دست بر سر کوبید و گفت:تو گازو شب زمستونی قطع کردی مردک!