نامه سوزناک سرباز اسراییلی
انتقام تو انتقام
۹:۰۰ ق٫ظ ۰۸-۰۶-۱۴۰۳
سلام پدر، این روزها مدام لباس سربازیام را در میآورم و با لباس مبدل میروم سراغ دعا نویس سر شهرک. عفریته، هزینه سرکتاب را از وقتی خبر انتقام ایران را شنیده، ۱۰۰ شِکِل برده بالا. امروز با دیدن طالعم گفت: «توی یه انتقام سقط میشی.» اولش فکر کردم اسکلم کرده است. انتقام ایران را همه میدانند اما مرحله اول انتقام فؤاد شکر، قضیه را کمی پیچیده کرده است. میخواست صد شکل دیگر بسلفم تا پیش بینی کند در عملیات انتقام ۲ فؤاد شکر میمیرم یا انتقام یافای ۲ یمن یا انتقام وعده صادق ۲ ایران. الان که این نامه را برای تو مینویسم اوضاع قاراشمیش است و رملها و اسطرلابها هم حسابی قاطی کردهاند. سلیطه میگفت: «یک یحیی نامی هم توی طالعت هست که حرف اول بعدیاش سین دارد.» برای اینکه نرخ را بیاورم پایین، گفتم: «زکی! یحیی سریع. ما خودمون عمری جدول حل میکردیم.» تا این را گفتم، یکی از اجنههایی که پول ویزیت را از مشتریها میگرفت، با سُمش به من اشاره کرد و گفت: «یحیی سنوار چی داداش؟ شاید رمل قاطی کرده و اولش سین باشه و دومی ح داشته باشه که میشه سید حسن.» دیگر پول تو جیبیام تمام شده است پدر. هزار شکل بفرست کارم راه بیفتد. بعد از سخنرانی سید حسن نصرالله، باید ببیند با کاتیوشا میمیرم یا با پهپاد یا با موشک بالستیک!
ثبت ديدگاه