خبره معضل!
۵:۴۵ ب٫ظ ۲۵-۰۸-۱۴۰۲
آن یار که هر دفعه ز کارش، شرری بود
میگفت خودش چون پری از عیب بری بود
از گریه ابر و تبر و قیمه و برجام
انگار که علامه و صاحب نظری بود
در پست سپردن به کسی فرق نمیکرد
از شهر هرات آمده یا که طبری بود!
ما دلخوش هر وعده شدیم ای دل غافل
اینها همگی فوت و فن کوزهگری بود
ارباب رجوعیم و ندیدیم جمالش
دانی که چرا؟ چون صنم ما سفری بود
از آتش اخبار بدش شد سرمان داغ
جانانهترین حال همه بیخبری بود
برگشته کنون بعد خداحافظ کوتاه
خوشحالی ما هم عمل بیثمری بود!
آمد بشود خبره، فراموش نموده
او خبره هر مسئله مستمری بود
ثبت ديدگاه