نگاهی به نوشتههای جدی درباره طنز
زیان، ما را اُفتاده است!
۱۱:۵۳ ب٫ظ ۰۱-۰۵-۱۴۰۲
جوحی یا ملانصرالدین یا خوجا یا یکی از همین شخصیتهایی که کار طنز میکردهاند، به کنار دجله آمد. جمعی روشندل دید که میخواستند از آب بگذرند. گفت: چه می شود شما را که اینجا جمع آمدهاید؟
گفتند: میخواهیم از آب بگذریم.
گفت: اگر من راهنمای شما شوم، مرا چه دهید؟
گفتند: هر سَری ده جوز [گردو] دهیم.
گفت: همه دست در میان یکدیگر زنید تا من شما را از گذرگاهی نیکو بگذرانم.
پس دست پیشروی ایشان گرفت و به آب درآمد. چون به تندی آب رسید، کوری را آب برد. فریاد کردند که: ای راهنما! یکی از یاران ما را آب برد.
گفت: دریغ از ده جوز من!
در این سخن بودند که دیگری را آب برد. فریاد برآوردند که دیگری را هم آب برد.
گفت: دریغ از بیست جوز من!
ناگاه دیگری را آب از جا کند. فریاد زدند.
گفت: دریغ از سی جوز من!
به یک بار فریاد برآوردند که ای جاهل! این چه سخن است که تو میگویی و این چه راه است که تو میپویی؟ به راهی درافتادی که همه را به آب دادی!
گفت: شما را چه میشود؟ زیان، مرا افتاده است که به هر یکی از شما که کم میشود، ده جوز از دستم میرود و با وجود این زیان، هیچ نمیگویم. شما چه فریاد دارید؟! [۱]
جدی نوشتن درباره طنز کمی سخت است. قبلاً هم سخت بوده و اصلاً ربطی به دولت و رژیم و نظام و عقیده ندارد. همیشه سخت بوده. برای همین هم هست که آثار جدی درباره طنز خیلی کم است. اینکه میگویم آثار جدی، منظورم هم جدی است و هم جدی! یعنی هم آثاری که به زبان طنز نباشند (جـِـد باشند) و هم آثاری که جدی باشند، یعنی بتوان آنها را جدی گرفت و جلدشان به محتوایشان بیارزد. تازه همین تفکیک آثار به جدی و طنز هم خودش ماجرایی است. چون واقعیتش را بخواهید، متضاد طنز، «جدّ» است (به تشدید دال)، نه جدی. چون خودِ طنز هم خودش خیلی هم جدی است و اصلاً هم شوخی ندارد. کجا بودیم؟ آهان! به هرحال آثار غیرطنز درباره طنز خیلی کم است و آنهایی هم که هستند آنطور که باید و شاید درباره طنز صحبت نکردهاند. که دلایل بسیاری می تواند داشته باشد و چندتایش را که به نظرم میرسد اینجا میگویم. شما هم اگر چیزی به نظرتان رسید، بگویید. این به آن در! و همین اوایل ابتدای! نوشته بگویم که کتابهای جدی درباره طنز به چند گروه تقسیم میشوند که این تقسیمبندی کاملاً دلبخواهی نویسنده است و به گیرندههای خود دست نزنید.
۱) کتابهایی که از دریچه یک علم دیگر به طنز نگریستهاند، مانند فلسفه طنز، حکمت طنز، روانشناسی طنز، فیزیک طنز، شیمی طنز، ریختشناسی طنز، واکاوی طنز، آش طنز و اینهای طنز. این کتابها اغلب توسط استادی یا دانشمندی یا کمِکماش فوقلیسانسی چیزی نوشته شدهاند و تا بیایند تعاریف واژههای تخصصی خودشان را از این منبع و آن مقاله بیاورند و بعد هم واژگان طنز و هزل و هجو و طعنه و کنایه و لطیفه و نیشخند و نوشخند و استهزاء و بعدتر هم تضاد و تناقض و ارسالالمثل را از نگاه عباده بن مخنث بصری و عنصرالمعالی قابوس بن وُشْمْگیر شرح و تفسیر کنند، چهارصد صفحه کتاب پُر شده و کار به جلد دوم حواله میشود. برخی نیز که از این مرحله سرافراز بیرون آمدهاند، به بیان چند مثال از کارهای طنز بسنده کردهاند و چه جانی میدهد اینجور کتابها برای نقل مثالهای مثبت هجده و هجویات و آثار منتشرنشده و «نسخه کامل». مثل مقدمهای بر طنز و شوخ طبعی در ایران اثر دکتر علی اصغر حلبی (۱۳۶۴)، تاریخ طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلام تا روزگار عبید زاکانی از همین نویسنده (۱۳۹۸) یا طنز و طنزپردازی در ایران نوشته حسین بهزادی. این کتابها را یک نگاهی کرده، پس آنگاه کنار گذاشتهایم و لازم هم نیست بگویم چرا.
۲) کتابهایی که از کتابهای طنز، برِ خویش را گـُزیدهاند. یعنی آنچه خودشان دوست داشتهاند را جدا کردهاند و یکجا به اسم خودشان آوردهاند. حتی درباره قرآن و احادیث هم بعضیها این کار را کردهاند که البته بعضی مواقع خوب و مفید هم هست؛ اما ما این گونه را هم ندیده گرفتیم. اصولاً هم عضویت این گونه کتابها در گروه کتابهای جدی، خیلی جدی نیست. چون خودشان طنز هستند و دارند یک یا چند موضوع دیگر را نمدمالی میکنند. به اینها هم کاری نداریم.
۳) نوشتههایی که فقط درباره افراد است و اینکه چطوری میخوردهاند و میپوشیدهاند و میرفتهاند و میآمدهاند. از قضای روزگار یکی یا چندتای این افراد هم طنزپرداز از آب در آمدهاند و خوش بهحال گردآورنده یا تذکرهنویس شده است. این کتابها چیزی به دانش و نگاه ما به طنز نمیافزایند و چه بسا اغلب اینها، به بهانه گفتن از طناز محترم – چون چیزی از زندگی و سبک و کارش نمیدانستهاند و پژوهش هم خداوکیلی سخت است و بی درآمد! – لذا اسم «کتابٌ علیه» را گفتهاند و برگزیده کارهایش را آوردهاند و همانچه که در بند دو گفته شد. ناگفته نماند معدود کتابهایی در این گونه هستند که به طنزپرداز، از این جهت که طنزپرداز است پرداختهاند و بر همین محور، بقیه زندگی و سبک و کارش را هم واکاویدهاند. اینها خوبند؛ ولی آنقدر کماند که میشود گفت نیستند، مثل کتابی که مرحوم عمران صلاحی درباره طنزپردازان امروز ایران درآورده یا کتابی که ابوالقاسم صادقی منتشر کرده است.
۴) مکتوباتی که نثر و شعر طنز را ذیل ادبیات فارسی – حتی ادبیات دیگر زبانها – به حساب آورده و به آن از جنبههای دستوری و ساختاری پرداختهاند. از گروه چهارماند. کتابهایی که ابزارها و روش طنزنویسی را برای مخاطب در چند صفحه شرح داده و خواننده میتواند از روی فهرست کتاب، عبید زاکانی یا آقاجمال خوانساری یا حتی کیومرث صابری فومنی شود. فقط باید مهارت پیدا کردن شماره صفحه از روی فهرست کتاب را داشته باشد و برود برای خودش هی طنز بنویسد و هی پول پارو کند.
این کتابها اغلب با هدفی علمی یا برای بیان عقاید و سوگیریهای خاص نویسنده در موضوعی یا خط فکری وی، تهیه و تألیف شدهاند؛ اما از آنجا که اُفتد و دانی! مجبور بودهاند که گوشه چشمی نیز به «مخاطب دنبال خنده دست به جیب» داشته باشند. لذا هم حرفشان را زدهاند، هم چند نمونه و احیاناً مقداری زهرماری و خاکبرسری آن وسطها آوردهاند که کتابشان فروش برود و طرفین کتاب هم ناراضی نباشند. پس نویسنده این سیاهه، همان اول، این چهار گروه را از لیست بررسی حذف کرده و کتابهایی را بررسی کرده که به طور خاص درباره طنز و مسائل مربوط به آن، مثل تاریخ، خواستگاه، جریانها و غیره آن حرفی زدهاند و احتمالاً نظری هم دادهاند. فلذا تازه رسیدیم به بررسی جدی کتابهای جدی درباره طنز جدی!
خُب! تعداد کتابهایی که به صورت کامل، طنز ایران را بررسی کردهاند – اِجمالاً یا اِکمالاً – به عدد انگشتان دست نمیرسد که بیشتر این نوشتهها هم، به جای بررسی و واکاوی ادبی – تاریخی و سیر حرکت طنز، همان وسطهای کتاب، یا به بررسی آثار طنزنویسان و زندگی آنان پرداختهاند یا ماجرای متون و اشعار و کاریکاتورهای طنز و شأن نزول آنها را تعریف کردهاند. یعنی به جای بیان چیزی که خارجیها به آن (Story) میگویند، برخی آدمهای طنزنویس یا طنزسرا را انتخاب کردهاند و درباره شان چیز نوشتهاند. البته اینها جزء گروه سومی که پیشتر گفته شد نیستند، چون نظر هم دادهاند و کمابیش بررسی و نظریه و تئوری و نتیجهگیری هم درمیان است. این کارشان خوب است اما دو تا اشکال عمده دارد: اول اینکه در انتخاب، شرح و بسط زندگی و واژگان به کاربرده شده در بیان مقام علمی یا ادبی آن نویسندگان، سلیقه و عقیده نگارنده کتاب، بسیار مؤثر بوده است و بعضیهایشان نه عدالت را رعایت کردهاند و نه تساوی را. برخی از این آثار، حتی انصاف را هم لای دست همان عدالت و تساوی فرستادهاند و هرچه دل تنگشان میخواسته درباره فردی که دلشان میخواسته گفتهاند و ایضاً درباره فردی که دلشان نمیخواسته، نگفتهاند یا به انتخاب خودشان گفتهاند. منحصر به قدیم هم نبوده و همین پنج – شش سال پیش یک ناشر دولتی توی چشمهای همه نگاه کرد و یکی از کارتونیستهای پرکار و بنام کشور را از کتاب کاریکاتوریستهای معاصر حذف کرد رفت پی کارش. همین اعمال سلیقه شخصی، ارائه تصویری منصفانه و قابل اتکاء از طنز فارسی به مخاطب را مخدوش نموده و اعتماد مخاطب فهمیده و پژوهنده را سلب کرده است. برای مثال تاریخ طنز در ادبیات فارسی تألیف حسن جوادی (۱۳۸۴) یا تاریخ طنز ادبی ایران اثر جواد مجابی (۱۳۹۵).
همانطور که اشاره شد، انتخاب نمونه آثار و تحلیل و تفسیر آنها نیز در این کتابها با سوگیری خاص و برای القای فضای دلخواه نویسنده به مخاطب انجام پذیرفته است. برای مثال، در کتاب تاریخ طنز در ادبیات فارسی/ حسن جوادی، همه آثار انتخابی از همه نویسندگان و پدیدآورندگان اثر طنز در طول تاریخ ایران «پس از پذیرش اسلام»، مربوط به مخالفت یا انتقاد صِرف از اسلام و اعتقادات دینی مردم و بزرگداشت ایران پیش از اسلام است! یعنی در این کتاب، برای رضای خدا یک طنزپرداز یا حتی یک کلمه طنز در موافقت با محتوای اسلام در هزاروچهارصد و خرده ای سال نبوده و نخواهدبود. شاید باورتان نشود؛ اما در بخش پس از انقلاب اسلامی همین کتاب هم هیچ طنزپرداز یا کاریکاتوریست مسلمانی وجود ندارد!
مسئله دیگر اینکه اغلب آثار درباره تاریخ طنز، به گزینش و بررسی یا بیان بخشی از تاریخ طنز ایران پرداختهاند. بدین معنا که کتاب، به یک یا چند نویسنده، یک دوره خاص تاریخی/ادبی، سبک/قالب خاص طنز (شعر، نثر، فیلم، داستان یا غیره)، زبان ومنطقه جغرافیایی خاص، آثار گزیده یا جنسیت پدیدآورندگان آثار، محدود شدهاند که دریافت نمای کلی و به دست آمدن یک خط سیر تاریخی را برای مخاطب غیرممکن مینماید. در عین حال، برای یک مقطع یا یک عنوان یا فرد خاص، چندین پژوهش و کتاب و مقاله وجود دارد و افراد یا جریان ها یا مقاطع دیگر که چه بسا بسیار مهم و اثرگذار بودهاند، مهجور باقی ماندهاند. نگاه کنید به: تاریخ توفیق: سرگذشت طنز در مطبوعات ایران تألیف سیدمسعود رضوی (۱۳۹۵).
شاید به ذهن خواننده محترم برسد که اصلاً چرا باید متون جدی درباره طنز، برای ما جدی باشد؟ عرض میکنم. زیرا همین متون جدی هستند که متون طنز را به مخاطب عام و خاص معرفی میکنند. حتی به نظر راقم این سطور، کتابهای جدی و متون جدی هستند که برای محتوای طنز، بازاریابی کرده و آنها را به مخاطب میفروشند. حتی مخاطبانی که پیش از این اصلاً مشتری محتوای طنز مکتوب نبودهاند. متون جدی، چون در چارچوب رسانههای جدی مانند منشورات ادبی، برنامههای علمی، رویدادهای ادبی و… منتشر میشوند، مخاطبان این رسانهها را درگیر محتوای طنز مدنظر خود نموده و از آن میان، عملیات خوراکدهی به مشتریان سابق و جذب مخاطبان جدید را به مؤثرترین شکل ممکن به انجام میرسانند. و چه بسا برای این مخاطبان و نزدیکان و مخاطبانِ آن مخاطبان، در موقعیتهای حساس کنونی و پیشرو، اعتمادسازی و «انتخاب» میسازند. از سویی –یا از همان سو– همین کتابها و مقالات جدی درباره طنز هستند که برای طنزنویسان و طنزسازان، نقشه راه و چشمانداز و هدف و غیره و ذالک را ترسیم و تعیین و تبیین میکنند و در واقع کیفیت و درجه قسمت اعظم محصولات طنز آینده را مشخص مینمایند و الخ.
[۱] کاشانی، حبیب الله(۱۳۷۷). ریاض الحکایات، مشتمل بر احادیث، اخبار و حکایات شیرین و خواندنی. کاشان: مرسل
ثبت ديدگاه