در مصائب سینما رفتن
رفته بودم سینما، از بس زنم اصرار داشت
۱۰:۰۵ ب٫ظ ۲۶-۱۰-۱۳۹۶
راه راه: رفته بودم سینما، از بس زنم اصرار داشت
بینوا گویا که با اهل هنر دیدار داشت
یک جوان لاکچری آمد کنار ما نشست
لای انگشتان خود از بخت بد سیگار داشت
دود آن را سمت مردم می فرستاد و سپس
باهمه قصد نزاع و حمله، لاکردار داشت
ارتباط بین مغز و پوششش اینگونه بود
انتلکتوآل بود و تیپ ناهنجار داشت
حلقه ای در گوش و غرق خالکوبی تا کمر
خشتکش تا زیر زانو، ظاهرا شلوار داشت
توی گوشش هدفونی اندازه ی چند speaker
جای گردنبند هم زنجیر نه! افسار داشت
از دهانش دائماً الفاظ زشتی می پرید
فحش هایی غالباً بیپرده و کشدار داشت
راستی از حسن او یک نکته، او از آنگولا
چندتایی جایزه، هم سطح با اسکار داشت
گفتم اینجا هرکسی که دود کرده، دود شد
دیده است آزار اگر یک ذره هم آزار داشت
تا نداده دودمانت را به باد این دودها
فکر کاری کن که حرفم جنبهی هشدار داشت
می دوید اینسو و آنسو چشمهایش بیامان
زیر لب غرّید گویا عمهام را کار داشت
ناگهان آمد کنارش دختری با افتخار
بود فیلمی زنده خود، از بس ادا اطوار داشت
همسرم مثل آباژور پیش چشمانم نشست
میشنیدم که مرتب برلب استغفار داشت
بیخیال سینما من که از آن شب تا به حال
مینشینم پای هر چرتی کانال چار داشت
:)))