نیست حتی کمی نخود کشمش
۱۲:۱۰ ب٫ظ ۱۸-۰۱-۱۳۹۸
این شنیدم پدر به فرزندش
در شب عید داد آموزش
امشب آماده باش باش پسر
حمله ور می شوند چند ارتش
لشکری طالبان آجیلند
لشکری قاتل چلو و خورش
ظرف پر پرتقال خونی را
سر بُرند این گروهک داعش
جامه ی موز و سیب را بِدرند
میهمانان چاق چاقوکش!
اختلاط حماسه ها فرداست
رستم و پرسئوس و گیل گَمش
هر سه یکباره متفق شده اند
یورش آرند راس ساعت شش
گر بپرسد کسی قدیم و جدید
بهر این پرسشش بزن بکُشش!
راهکار تو چیست ای پسرم
تا که پایان پذیرد این چالش
گفت فرزند با پدر که پدر
سر خود را گذار بر بالش
تا ز رویا رها شوی و دگر
نکنی هی خیال، پردازش
ما که در جیب های خالی مان
گرم پشتک زدن شده ست شپش
با چلو اختلافمان بسیار
با خورش اختلافمان فاحش
گشته ام خانه را و پسته که هیچ
نیست حتی کمی نخود کشمش
میزبانیم و در پذیرایی
میز داریم و اندکی خوش و بش
فقر هم گر ببیند این اوضاع
چانه اش تا زمین بیاید کِش
طنز باید فقط بخنداند
نقد و اصلاح را ولی ولِلِش…
ثبت ديدگاه