گزیده ای از کاریکلماتورهای نویسندگان راه راه
راننده دستش به دهانش نمی رسید، سکه گران شد!

۱_شیر کم چربی لاغر می شه!

۲_ثانیه ها دقیقه را دور میزنن.

۳_ماهی ها رو آب همدیگر را میزنن.

۴_راننده مترو با تاکسی میره محل کارش!

۵_دستش به دهانش نمی رسید گردنش را کج کرد!

۶_از دست قصاب جگر گوسفند کبابه.

۷_برای این که آب خوش از گلوی ماهی پایین نرود آب را گِلی کرد.

۸_سکه گران شد و بازارم سکه شد.

۹_کاخ آنقدر بزرگ بود که نماز قصر خواندم!

۱۰_سیگار کشیدم و عینکم دودی شد!

۱۱_مادرم کم خواب بود ولی لالایی خوب بلد بود.

۱۲_زندگی روحانی مجردیه.

۱۳_آنقدر غرق در افکارم بودم که نزدیک بود طعمه کوسه شوم!

۱۴_تیزبینی پشه کوره, ریز ترین رگ ها را هم تشخیص می ده.

۱۵_از سردی بر خوردش سوختم.

۱۶_دلم را صاف کردم ولی صافی سوراخ بود.

۱۷_ پخش زنده ی گوسفند در سراسر کشور.

۱۸_چراغ راهنمایی با دیدن پیرمرد عابر از خجالت سرخ شد.

۱۹_ انسان شیشه ای شفاف نیست، متوهم است.

۲۰_از خستگی خوابم برد، دو_سه عادلانه است.

۲۱_کوله بار عشقم بد دست است، زمین می ماند.

ثبت ديدگاه




عنوان