درد و دل یک سوخته دل

انقدر سیمش نزنید

همشیره‌ی کریم‌آقا تا بچه‌اش هوس آب تنی می‌کند شلنگ آب را باز می‌کند و آن ورپریده را ول می‌کند در حلق ما که هی وول بخورد و با خود فکر نمی‌کند بچه جایی که پس‌فردا قرار است شام و ناهار مهمانانش را در آن بپزند چه کارها که نمی‌کند!




عنوان