در یک صندوق رای چه اتفاقی می‌افتد؟
از صندوق چه خبر؟

اینجا کاغذهای زیادی هست. کاغذ کناری‌ام برای یک استاد دانشگاه است. آن‌طرفی برای یک مکانیک است؛ می‌گویند طرف حلال‌خور است و جلوبندی را خوب درست می‌کند. کاغذ پایینی برای رأی اولی است. چند تا کاغذ هم از بالا روی ما فرود می‌آید.

از ورزشگاه آزادی هم همهمه بیشتر است. هرکس به اسامی داخلش اشاره می‌کند و رستم دستانی می‌سازد که بیا و ببین. به کاغذ کناری‌ام نگاه می‌کنم. عینکی به چشمش زده و ریش پروفسوری گذاشته، همان برگه رأی استاد دانشگاه است. از اوضاع داخلش می‌پرسم. برایم کلی از وضعیت می‌گوید. می‌پرسم چگونه اسامی نوشته‌شده است، از بالای عینک نگاهم می‌کند و می‌گوید: خب معلوم است، لیستی! به آن‌طرفی که برای مکانیک است نگاه می‌کنم. می‌گویم: تو هم آره! می‌گوید: نه!

برگه رأی اولی به اطرافش نگاه می‌کند و سوت‌زنان راهش را باز می‌کند. می‌خواهد به برگه رأی اولی دیگر برسد که… وایسا ببینم! می‌پرسد شما به چه کسانی رأی دادید بانو! اگر صلاح می‌دانید، معرفی کنید تا اسم‌شان را اضافه کنم و فردِ کاری برود داخل مجلس. یکی نیست بگوید تا خرتناقت را صاحبت اسم نوشته است. چندین برگه از آن بالا سرازیر می‌شود پایین؛ بوی چلوکباب و چلوجوجه، صندوق را پر می‌کند. دور هم جمع شده‌اند و از کیفیت غذا و دوغ محلی‌اش تعریف می‌کنند. برگه دانشجویی دستم را می‌کشد و می‌گوید: تا حالا درباره تورم و اثر تورمی شنیدی؟ ببین من دانشجوی ارشد اقتصادم. اگر شما بیای و یارانه پنهان رو به‌صورت…

سریع دستم را می‌کشم و به سمت کنج صندوق می‌روم. چهار تا برگه حسابی می‌بینم که نشسته‌اند و چایی می‌خورند. یکی‌شان که سبیل‌کلفت است می‌گوید: به‌به، بیا آقا مهندس! من را می‌گوید. با لبخند پیش‌شان می‌روم و کنارشان می‌نشینم. چایی می‌ریزند و از اسامی داخل‌شان صحبت می‌کنند. یکی‌شان که کچل است و کلاه آفتابی گذاشته، از نفر سومی که داخلش است می‌گوید.

به آن کنج صندوق نگاه می‌کنم. چند تا برگه خانم نشسته‌اند و میلک‌شیک‌خوران، درباره کاندیدای‌شان صحبت می‌کنند. کنج دیگر صندوق، همان چلو جوجه‌ای‌ها و چلوکبابی‌ها هستند، البته الان چرت می‌زنند. کنج دیگر برای ریش‌سفیدها است. یکی‌شان می‌گوید همه انتخابات را شرکت کرده و بعضی مهرهای شناسنامه‌اش را زیر اسم بچه‌هایش زده‌اند. آن‌یکی که مامان‌بزرگ یکی از همین رأی اولی‌ها است، میل بافتنی دستش گرفته و با نی، چای سرد می‌خورد.

انگاری چند تا برگه اشتباه آمده است! آقا چند بار بگویند دقت کنید و هر برگه را در صندوق خودش بیندازید؟ الان این برگه‌های مجلس خبرگان اینجا چه می‌کنند؟

یکی از برگه‌ها که معلوم است برای حاج‌آقای مسجد کوچه پایینی است، مخ این برگه‌های غریبه را به کار گرفته و چند تا برگه طلبه سطح یکی هم نشسته‌اند و یادداشت برمی‌دارند.

راستی! خودم برگه رأی سومی هستم. رأی اولش را چهار سال پیش و روزهای اول شناسایی کرونا در صندوق انداخت.

ثبت ديدگاه




عنوان