یک فرد بدبختی که نمی‌خواهد رای بدهد قبل از خواب به چه چیزهایی فکر می‌کند؟
تراوشات ذهن یک بدبختِ فلک زده

چرا ستاد داریم ولی چهارتاد نداریم؟

چرا نماینده داریم ولی نتوینده نداریم؟

چرا دموکراسی داریم ولی دموکراچهل نداریم؟

چرا نظام دموکراتیک داریم ولی ما هیچ کدوم تیک نداریم؟

چرا همه‌پرسی داریم ولی همه‌سیخی نداریم؟

چرا کشور داریم ولی هیچ کدوم از وراش کش نمیاد؟

چرا نظام داریم ولی دوست داریم فقط بی‌نظمی باشه؟

چرا حق رای دادن داریم ولی فکر می‌کنیم بدبختیم؟

چرا رای من فقط تاثیر نداره؟

چرا اینقدر شبکه‌های خارجی من را دوست دارند از آن‌ور دنیا می‌گن رای نده؟

چرا خارجی‌هایی که انتخابات هیچ تاثیری روشون نداره، اینقدر خیّر هستن و به فکر ما؟

چرا آنهایی که طرفدار شاه هستن حسودیشان میشه که بقیه می‌خوان رای بدن؟

چرا طرفدارهای شاه وقتی بقیه رای میدم از ده جا می‌سوزن؟

چرا اینایی که میگن تقلب میشه خودشون رای میدن؟

چرا ما همه چی دست خودمونه ولی فک می‌کنیم بدبختیم؟

چرا اونی که میگه رای دادن تاثیر نداره خودش رای میده؟

چرا اونی که میگه رای نده تاثیر نداره فکر می‌کنه ما گاویم؟

چرا همه دارن خودشون رو جر میدن که من رای ندم؟

چرا من انقدر مهم شدم؟

چرا انقدر من بدبختم؟

چرا انقدر به حرف بقیه گوش می‌دم؟

چرا من قدرت تصمیم‌گیری ندارم؟

چرا اصلاً چرا؟!

ثبت ديدگاه




عنوان