درآورده‌ست شورش را…

درآورده‌ست شورَش را، از این پیمان به آن پیمان
ندارند این توافق‌ها و پیمان‌های او پایان
 
زبان اهل دنیا را بلد چون نیست از آن‌رو
مرتب می‌شود دعوت به این سامان و آن سامان
 
تمام اهل دنیا را به پای میز آورده
ندارد میز جا حتی برای جمعی از آنان
 
دم صبحی سفر کرده به قصد کشور بهمان
دم ظهری پذیرای مقامات فلانستان
 
سر شب گرم امضای توافق با فلان کشور
برای نیمه‌شب دیدار رسمی با فلان عنوان 
 
نمی‌بوسد چرا آسوده دست کدخدایان را؟
چرا خواهد که باشد توی دنیا مقتدر ایران؟
 
بیا تعظیم کن، دستش ببوس، ای آنکه می‌گفتی
نباشد مثل بنده هیچکس در بستن پیمان!
 
تو یک پیمان فقط بستی که آن‌هم بود پوشالی
گلابی‌هاش گندیدند در آغاز تابستان
 
«زبان اهل دنیا را بلد!» اکنون تماشا کن
«زبان اهل دنیا نابلد» چون می‌کند توفان

ثبت ديدگاه




عنوان