اندر احوالات علت عجیب تقلب!
در ستایش کاندیدا

حکایت کنند در روزگارانی نه چندان کهن، قریب به چهارده سال قبل، در ۲۵خرداد سنه ۸۸هجری خورشیدی، ایرانیان انتخاباتی پشت سر نهادند پر حرف و حدیث. کاندیدای انتخاباتی را هوای پیروزی در سر بود. مریدانی داشت که قبل از آوردگاه مذکور، بی‌آنکه خنده‌ بر رخسار بیاورند، می‌گفتند: «اگه تقلب بشه ایران قیامت میشه!» وی رأی نیاوردن را برنتافت و گفت: «دیدید، دیدید گفتم تقلب میشه!» عیال وی نیز گستاخانه دو پایش را در نعلین کوهنوردی فرو کرده و گفت: «در تاریخ نیست، جز آنکه داماد لرستان و پسر آذربایجان همواره رئیس‌جمهور می‌شد». ایشان را از دلیل و مدارک تقلب پرسیدند، گفت:«آن چه عیان است چه حاجت به بیان است!» اینجا بود که کمر علم منطق از وسط دو تا شد. عده‌ای نیز در این میان بوی خر داغ کرده به مشامشان رسیده و گفتند: «عجب، پس تقلب شده… خب…». BBC فارسی و VOA نیز وارد صحنه کارزار گشته و ضمن مواخذت و معاتبت گفتند: «خب و کوفت، بریزید در خیابان‌ها». پس جامه سبز و پیژامه قهوه‌ای به تن کرده و فریاد همی‌زدند: «رأی ما رو دزدیدن، دارن باهاش پز میدن!» همی‌گفتند: «ما بی‌شماریم»؛ اما روز ۹ دی، چونان پشه‌ای در هوا نیست شدند! نماز جمعه را اول بار به چشم دیده و نمازی برپا داشتند، نماز نه‌ها، نمااااز… مرد و زن در یک صف بنشسته و با گیوه‌هایی از جنس کتانی و ورنی اقامه بسته، من‌وتو قبله‌شان بود و تکبیرشان به افق رادیو فردا و پس فردا. ماه رمضان را پاس داشته و مقید به راهپیمایی روز قدس بودند. در آن روز که حکم پروردگار بر روزه بود، فریاد می‌زدند: «نه غزه نه لبنان…» و چون گلویشان خشک گشتی، قلپ آبی خورده و بعد از پاک کردن دهان با پشت آستینشان ادامه می‌دادند: «جانم فدای ایران.» ایشان را وطن‌دوستی از درون موج که هیچ، سونامی می‌زد. کشته خواستند، پس خودشان کشتاندند. آدم زنده را پنهان کرده و از برایش ختم گرفتند. روی منبر عزایش نشسته و ذم نظام گویان، چهار بار جوری تشنج نمودند که فک و فامیل صاحب عزا چهارچشمی ایشان را نگریسته و با خویش گفتند: «حالا خوبه زنده‌اس…» خودشان نیز کف و خون قاطی کرده و نفهمیدند که در آخر با دین چه نسبتی دارند. پس از گذشت سال‌ها، کماکان این سؤال باقی‌مانده که چندچندید؟

ثبت ديدگاه




عنوان