دلار کم‌زور

روزگاری داشت همواره بهار
ارج و قربی داشت او در روزگار
 
خیس می‌شد با زبان‌ها دم به دم
بود لازم توی هر گشت و گذار
 
حال اما دم به دم دارد نزول
می‌رود از قله‌اش پایین دلار
 
چرخ گردون چرخ زد، در باز شد
پاشنه دیگر عوض شد، هوش دار!
 
دست تحریمش دگر پر‌‌زور نیست
می‌رود کم‌کم درون یک حصار
 
بی‌سبب رنگش همیشه سبز نیست
ارزشش روزی شود همچون خیار
 
سال‌ها می‌کرد اذیت؛ آسیا!
در بیار از روزگار او دمار!
 
اشک مردم را درآوردی زیاد
ای نگاه سبز «یو اس!» خون ببار!

ثبت ديدگاه




عنوان