شعر طنز : روغن‌فکرهای پوچ!

راه راه: از دید روغن‌فکرهای نامسلمان
ایران شده ویران و آمریکا گلستان

آن‌ور تمام فصل‌هایش نو بهار است
این ور تمامش زمهریر است و زمستان

بیمارشان چون فرفره چرخید خوب است
بیمارمان اصلا ندارد راه درمان

مصدوم‌ها را با سفینه می‌فرستند
در کشور ما آمبولانسش هست فرغان

آنجا همه خوابیده بر روی پر قو
اینجا همه در انفرادی توی زندان

آنجا مسلسل‌هایشان هم آب پاش است
بر حلق هم داریم اینجا چنگ و دندان

کلا ندارد شهر معنایی در اینجا
یا داخل غاریم یا وِل در بیابان

ایرانیان جان می‌کنند از تن به سختی
آمریکایی جان می‌سپارد نرم و آسان

آنجا دیار پهلوان‌های غیور است
ایران شده گویا کنام گرگ و شیران

تحلیل روغن‌فکرهای ما چنین است
تجلیل کردن از مخالف‌های ایران

ثبت ديدگاه