شعر نگیم، شاعر بشیم

راه راه: صدسال هم که پیش خودت منزوی شوی
آخر نمی‌شوی تو یکی مثل منزوی

اصلا شنیده‌ای که کسی بوده و فقط
با علم و ذوق شعر شده شاعری قوی؟

بنشین به این حقیر صمیمانه گوش کن
امشب تو تا سحر ره صدساله می‌روی

اول بساز صفحه‌ نقدی به اسم خود
با فونت انگلیسی و عکسی فرانسوی

بنویس از فشار جهانی که روی توست
از آنچه کرده دایره را شکل بیضوی

بنویس بار ذهن تو را تن نمی‌کشد
در رنجی از سه ‌چهار مریضی کلیوی

در مصر نقد دفتر سینوهه می‌کنی
در هند جز تو نیست کسی مثل دهلوی

در خواب شعر نو به تو الهام می‌شود
گاهی قصیده نیز و هر از گاه مثنوی

آنجا بگو به رغم نگاهی که رایج است
دم از دمار شعر درآورده مولوی

حافظ که بوده جیره‌خور شاه و اغنیا
سعدی که بوده ماحصل درس حوزوی

بنویس سقف خانه به تاراج رفته است
دیوار چین کپی شده از طاق کسروی

باید سریع روی بیاری بدون توپ
چون مهدوی‌کیا سر وقتش به تک‌روی

دور از نگاه مهدوی و عیسوی بمان
میلی نشان بده شده یک‌کم به موسوی

مجلس بگیر مست و غزل‌خوان و دودگیر
گاهی به دوستان بده یک حال معنوی

از نیچه و فروید بگو، از تهاجم
افکار مارکس روی جوانان شوروی

سیگار هم بکش که به دردت نمی‌خورد
قلیان کشیدن و هنر دود حلقوی

چندین کلاس راه بینداز تا بری
از حوریان دنیوی‌ات فیض اخروی

بنویس شاه رفته نمی‌رفت، مانده بود
یک لحظه کرده بود اگر از تو پیروی

بنویس مادرت که خدا رحتمش کند
دلتنگ شاه می‌شد و دوران پهلوی

فی‌الجمله گوش کن که ببینی از این به بعد
دیگر کتاب و جزوه و دفتر نمی‌جوی

وقتی نفس برای رقیبان نمانده است
تو اولی، اگرچه که حتی نمی‌دوی

ثبت ديدگاه




عنوان