ضمانت سبیل

یاد آن روزهای خوب بخیر، بود مردی به اعتبار سبیل
کار هرکس که گیر و گوری داشت، گره را‌ می‌گشود تار سبیل
یاد وقتی که هر پسر بچه وقت و بی‌وقت هی رصد می‌کرد
شده با ذره بین در آینه!… بود عمری در انتظار سبیل
می‌تراشید و کود می‌مالید! تا شود بلکه سبز پشت لبش
گر تنک رشد می‌نمود عمری، بود توی کف و خمار سبیل
گره در کار هرکه می‌افتاد، زود می‌شد ز بند غم آزاد
اگر از اولش بلد می‌بود بشود زود پاچه‌خوار سبیل
روی هر تار شرط می‌بستند، جمع لوتی‌مرام‌های قدیم
هر کسی را شکنجه لازم بود، می‌نمودند داغدار سبیل
خر و خورش قشنگ می‌گازاند، هر کجایی اراده می‌فرمود 
یک قبیله نه یک ایالت بود، کلهم تحت اختیار سبیل
همه رویش حساب می‌کردند تارهایش همه ضمانت بود
سربه زیر ابهتش می‌شد هر که رد می‌شد از کنار سبیل
هر فقیری که تاری از آن داشت، شام تارش چو روز روشن بود
کارهایش زمین نمی‌ماندند، بود دربست مایه‌دار سبیل
خواب بودیم گوییا، ‌ای داد! یک تم تازه چیده شد یکهو
بادِ بی‌غیرتی وزید چه شد، رفت بر باد اقتدار سبیل
خلف وعده یکی‌یکی شد باب، بعض مسؤول‌ها به کل در خواب
شد بدون سبیل، کار خراب، آه برگرد! روزگار سبیل!

ثبت ديدگاه




عنوان