طنز روز | خاطرات یک زیارت نرفته!

راه راه:

+ امروز مسئولین مربوطه گفتند برای زیارت اربعین باید دو دوز واکسن و تست pcr منفی و پاسپورت و ویزا داشته باشیم. مسئول مربوطه افزود فقط هم اعزام هوایی داریم چون کرونا از زمین منتقل می‌شود ولی از هوا نه. رفقم قیمت بلیط‌های هواپیما را نگاه کردم. متوجه شدم زیارت از راه دور هم قبول است.

+ مسئول مربوطه امروز اعلام کرد یکی از مرزهای زمینی همچین بفهمی نفهمی باز است و قاعده دو سه نفر می‌توانند با داشتن بقیه شرایط رد بشوند. رفتم پنج دقیقه‌ای کوله‌ام را بستم. برگشتم دیدم مسئول مربوطه می‌فرماید تا الان ۲۰ هزار نفر رد شدند. ایشان افزود پایانه فعلا تعطیل است مردم مراجعه نکنند چون اینجا هوا هم برای تنفس پیدا نمی‌شود چه برسد به چیزهای دیگر. متوجه شدم آدم باید فرز باشد.

+ چند تا از بچه‌ها رفته‌اند لب مرز. پیام دادم گفتم مرز زمینی بسته است برگردید. گفتند کی گفته؟ عرض کردم مسئول مربوطه. گفتند مسئول مربوطه غلط کرد با تو. گفتم چرا؟ گفتند چون الان از مرز رد شدیم. شب مسئول مربوطه دوباره توی تلویزیون اعلام نمود مرزها بسته است و کسی مراجعه نکند. متوجه شدم آدم باید با دقت به حرف مسئولین گوش کند ولی لازم نیست با همان دقت هم به آن عمل کند.

+ رفیقم کرونا گرفته. زنگ زدم تلفنی عیادتش کنم. از سر و صدا فهمیدم دور و برش شلوغ است. گفتم کجایی؟ گفت بین ایران و عراق. گفتم چطور رفتی آنجا؟ گفت ماموران بنی العباس می‌خواستند جلویم را بگیرند. زدیم دروازه را کندیم و از روی پیرمرد پیرزن‌ها رد شدیم آمدیم این طرف. گفتم: کار غلطی کردی شاید بقیه کرونا بگیرند. گفت: زر نزن سخنرانی حاج آقا فلانی را گوش بده. آمدم چیزی بگویم آنتن رفیقم رفت روی رومینگ عراق و شارژ سیم‌کارتم تمام شد. متوجه شدم آدم باید اندازه شارژ سیم‌کارتش زر بزند.

ثبت ديدگاه




عنوان