فیلسوفان معاصر خود را بشناس
عقل یختانسیالیسم

راه راه: در میان فیلسوفان این سوال پیش آمده بود که «چگونه می‌توان خود را از سایر موجودات متفاوت ساخت؟» برای پاسخ به این سوال گنگ، فیلسوفانی از مکاتب گوناگون پیش‌قدم شدند.
فیلسوف «ترامپیسس» در پاسخ به این سوال، گاو پیشانی سفید بود و همه او و مکتبش را که «عقل یختانسیالیسم» نام داشت، می‌شناختند. فیلسوف «نتانیاهوموش» هم که به اصل «زرت و پرت» وفادار بود، مشوقش بود و او را در این راه، خر کیف می‌کرد. بعدتر فیلسوف کمتر شناخته شده‌ای به نام «بن ‌سلمانماس» که در حال بنیانگذاری مکتب «پاچه خاریسم ریقویی» بود، با تمام امعا و احشا مکتب ترامپیسس را پذیرفت و عقلش را در پرانتز قرار داد.
وی آنقدر در این مکتب دست و پا زد که خصوصیاتش شبیه چهارپایی به نام گاو شد. او می‌گفت ماااا (نعره گاو) آدم هستیم و به مکتب «عقل یختانسیالیسم» کمک می‌کنیم. انصافاً از دل و جان و سایر قابلیت‌هایش خوشگل خرج این مکتب می‌کرد. بن سلمانماس معتقد بود کسانی که به این مکتب کمک نمی‌کنند، از اشیا به وجود آمده‌اند و حضور آنها برای طبیعت و ادامه حیات بقیه عناصر هستی خطرناک است. او مثل سیریش به این اعتقادش چسبیده بود و اصرار داشت که مردمِ اشیایی را باید هر چه زودتر با اشیا پیوند داد تا حرکت جهان به سمت تکامل شتاب بیشتری بگیرد.
بن سلمانماس، یمنی‌ها را مصداق بارز مردمان اشیایی می‌دانست. او آنها را برای مکتب «پاچه خاریسم ریقویی» مضر می‌دانست و از طرفی به چشم خوراک برای مکتب «عقل یختانسیالیسم» به آنها می نگرید که بدین ترتیب مرزهای فلسفه را آش و لاش کرد. برای مثال دوشیده شدن در قابلیت‌های او نبود اما به خاطر این دو مکتب، قابلیت دوشیده شدن را در خودش به وجود آورد و منطق‌های سایر فیلسوفان را خشکاند و دریچه جدیدی را به روی آنها گشود.
بن سلمانماس تبادل را مهمترین دلیل بقای چرخه هستی می‌دانست و به همین دلیل خود را در معرض دوشیده شدن قرار می‌داد. ترامپیسس هم خود را در موقعیت دوشیدن، پیچ و مهره کرده بود و مشتی می‌دوشید. او از خوشْ‌دوش بودن بن سلمانماس راضی بود و با بمب، قابلیت دوشیدن او را تقویت می‌کرد تا مبادا از خوش‌دوشی‌اش کاسته شود.
بن سلمانماس بعد از سرویس دهی به ترامپیسس، بمب‌ها را برمی‌داشت و برای بقای چرخه هستی روی یمنی‌ها، آن مردمان اشیایی تاریخ رها می‌کرد و مثل گاو، خرکیف می‌شد. بعد از رها کردن بمب‌ها بود که با تمام قابلیت‌هایش متفاوت بودن را حس کرد. اما بن سلمانماس نمی‌دانست که از وقتی ترامپیسس در موقعیت دوشیدن دیده شد، او با اختلاف متفاوت‌ترین جاندار تاریخ شده بود.

ثبت ديدگاه




عنوان