رویای مجلس شورای ملی
مجلس خاک بر سر قبله‌ عالم

خدمت برادر عاقل‌مان، میرزا حبیب علف‌چی‌باشی، عرض سلام داریم. تلواسه‌ای بس عظیم بر جان‌مان افتاده، دست‌مان به لرزلرز است، کجواکج می‌نویسیم، معذور دارید. به فریادمان برسید که دیشب خوابی شوم دیدیم و اگر فی‌الحال که این مرقومه را می‌خوانید، با کلوخ نمکِ مطبخ همایونی کله خود را به دو نیم نکرده باشیم، حکماً بوی شفتالوی تازه ما را نگه داشته ‌است. استدعا داریم مرقومه را بعد از خواندن بسوزانید تا برادر بخت‌برگشته‌تان در مقام شفتالوچی‌باشی مایه فرح میرغضب نگردد. آخر آرزوی هم‌زدن خورش بندگان‌ همایون به دل‌مان است. 
برادر جان! به خواب دیدیم که روزی شفتالوهای همایونی را دستمال می‌کشیدیم که یک‌باره همه‌شان زرتی پوسیدند. هنوز حالی‌مان نشده بود که چه تیر غیبی به کله کچل ما خورده ‌است که الاغی آمده، چنان بر ما جفتک انداخت که از مطبخ همایونی به بیرون پرتاب شده، افتادیم توی یک ناکجاآبادی که همه‌اش سیاهی بود. الاغ نمک‌به‌حرام هم آمده، جفتک آهسته‌ای انداخته، ما را برگرداند سمت شیء عجاب که آدمیزادی به‌قاعده یک انگشت از داخلش با ما تکلم می‌نمود. چنان قلب‌مان به تُپ‌تُپ افتاد که خیال‌مان رفت عن‌قریب است سقط شویم. مبلغی عجزولابه کردیم تا ول‌مان کنند برویم پی شفتالوهای مطبخ همایون، افاقه نکرد. ناچار گوش گرفتیم که چه بلغور می‌کند، دیدیم نقل ایام ماضیه می‌گوید به خیال خود، لیکن مستقبل ماست. برادر! خاک به دهان‌مان بیاید، می‌گفت که مردم بعد موت قبله عالم، از زیادتی اختیارات ظل‌الله، تکدر خاطر یافته، افاضه اضافه درمی‌کنند که شاه باید مشروط شاهی کند! مضافاً مبلغی هم قانون هوس کرده، بساط وضع قانون به‌هم زده، امور ممالک محروسه را به شور می‌نشینند به ‌اسم «مجلس شورای ملی»! یاللعجب! چه زِرت ‌و پِرت‌ها! رگ غیرت‌مان ورقلمبید و خواستیم آن فسقل‌مرد لاطائل‌گو را با دست‌مان بگیریم و بدهیم آب‌گوشتش را برای ببری‌خان بار بگذارند که با جفتک همان الاغ مذکور از خواب پریدیم. آفتاب که زد، عیال را فرستادیم پیِ بیگم‌باجی تا بگوید خواب‌مان تعبیر چپه دارد بلکه حال به حال‌دان‌مان بیاید. نگفت عجوزه خرفت! به‌جایش چهارتا هم گذاشت رویش و گفت که نوبه اول آن مجلس قانون‌گذاری کذایی در حضور خود حضرت اجل، نور چشم قبله عالم خودمان، مظفرالدین میرزا که در آن وقت دیگر شاهنشاه هستند، پا می‌گیرد با عده‌ای مالک و تاجر و شاهزاده و عالم دین. برادر! اگر حرف این بیگم‌باجی راست باشد و آن مجلس شورای ملی پا بگیرد، خاک بر سر فرزندان قبله عالم شده ‌است که! اگر آن مجلس مقرر کند که فی‌المثل شاه نباید شفتالوچی‌باشی داشته باشد، چه؟!

ثبت ديدگاه




عنوان