نیمه شعبان

پا روی پا انداختم دارم ریاضت می‌کشم

البته که از کار خود کلی خجالت می‌کشم

 

از دوریت اعصاب من خرد است و دودی هم شدم

دلتنگ تو که نیستم، از روی عادت می‌کشم

 

در انتظارت مانده‌ام، چون خیل چاکرهای تو

اما همین را در صف نذری و شربت می‌کشم

 

کوفه چرا؟ در هر کجا یاد تو را دارم به دل

غیر از دبی جور سفر را کم، به ندرت می‌کشم

 

ندبه که نه جایش فقط کار و فریضه آمده

با این روایت، پای خود را تا تجارت می‌کشم

 

تو جمعه می‌آیی و من با عشق، در ویلای خود

جوج و کباب و عه ببین، بسیار زحمت می‌کشم!

 

ممـ … ممن عاعاشق‌ واواقعا روروی او…

این جمله را تا انتها با حجب و لکنت می‌کشم

 

حتی اگر ناتو شود باز این دل لامصبم 

عشق تو را جانان من، بدجور منت می‌کشم

 

 منتشر شده در روزنامه ایران

ثبت ديدگاه




عنوان