مشت و مال سگ بازی
پدرخوانده‌‌های سگان

از بس که غذا داده در این شهر به هر سگ
سیر است ز مرغی که بود حق بشر، سگ!
پولش ز خریّت همه‌اش خرج سگان است
انگار که او هست در این شهر پدرسگ!

محمدعلی کمالی مقدم

.

به سگ‌ها غذای فراوان دهند
و از مردمان پاچه بگرفته‌اند
به ظاهر پدرخوانده‌‌های سگان
ولی دشمنان بنی‌آدمند

محمدباقر منصورسمائی

.

پوشکش کردی و بردی با خودت هر جا سفر
پاپیون بستی به حلقومش که گردی مفتخر
می نشانی چهارزانو بر زمین بدبخت را
رحم کن بر آن سگ بیچاره، ای شبه بشر

یاسر پناهی‌فکور

.

بر سگان بخشیده‌اند از مال فرزندانشان
می‌برد سگ ارثیه، امثال فرزندانشان
تا تذکر می‌دهی که سگ نیاید توی پارک
گارد می‌گیرند با چنگال فرزندانشان

امیر یزدی قزوینی

.

سگ به روحش! من سگم یا این جوان پر خطر؟!
توله‌ی بیچاره را کرده عقیم و بی‌ثمر
کاش جادوئی شود پیدا، که ما راحت شویم
یا شود او سگ و یا ما مثل او گردیم خر

ابراهیم صفائی

.

با اینکه پاره کردم شلوار و پیرهن را
دیگر کسی نگاهی بر من نکرد اما
هم قد خود سگی را همراه خویش بردم
شاید به خاطر او دیده شوم خدایا

یاسر پناهی‌فکور

.

می‌دهم هر دم غذایش تا بگردد خوب چاق
می‌کنم حمام او را با کف و با آب داغ
چون که می‌خواهم کنم من هم‌زبانی با سگم
می نشینم در کنارش می نمایم واق واق

حسن اویسی

ثبت ديدگاه




عنوان