شرحی بر حادثه طبس
پنجه گنجشک

آنچه از عملیات کماندوهای آمریکایی در صحرای طبس نمی‌دانید:

(البته شاید هم بدانید، دیگر به نگارنده ربطی ندارد، می‌خواستید ندانید)

پس از انقلاب دوم یعنی اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان، آمریکا برای آزادی گروگان‌های خود، شاخ غول را شکست و طرح عملیات نجات را برنامه‌ریزی کرد و خواست سه‌سوته گروگان‌های خودش را آزاد کند و بگوید که «بله من اسپایدرمنم»؛ ولی بدبخت بیچاره نمی‌دانست که ما شن‌‌من هستیم و با یک فوت کل شن‌ها را به استقبالشان می‌فرستیم (خداجون می‌دونم کار تو بوده‌ها، فعلا صداش رو در نیار)

گروه ویژه حمله‌کننده به ایران «دلتا» نام داشت که ناخودآگاه ما را یاد درس جغرافیا و جلگه می‌اندازد و نام عملیات «پنجه عقاب» بود که ظاهرا عقابشان گنجشکک اشی‌مشی از آب درآمد. 

کارتر با بیان کلمه رمز «بروید»، آغاز حمله را اعلام کرد و همه رفتند. البته کسانی هم این وسط دودر کردند که اسامی آنها متعاقبا اعلام می‌شود؛ اما آن عده‌ای که آمدند، حمله‌ای که روی کاغذ با مدادهای رنگی کاملا حساب‌شده و برنامه‌ریزی‌شده بود را آغاز کردند. (البته به نظر نگارنده تنها اشتباه آنها این بود که از مداد قهوه‌ای زیاد استفاده کردند.)

در نهایت در روز پنج‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ در ساعت ۱۸ نیروهای دلتا (ای بابا باز یاد جلگه افتادم) با ۶ فروند هواپیمای سی۱۳۰ از جزیره مصیره عمان به سوی ایران پروازیدند.

همچنین از ۸ فروند بالگرد، ۶ فروند با ۱.۵ ساعت تأخیر بالاخره خرناس‌کشان خودشان را به طبس رساندند و دو فروند دیگر به دلیل نقص فنی در حوالی فرودگاه کرمان مجبور به کام‌بک شدند و ادامه عملیات پنجه عقاب را به باقی عقاب‌ها سپردند و برای آنها آرزوی موفقیت کردند؛ اما در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه صبح، طوفان شن آسمان را فرا گرفت. یکی از بالگردها بر اثر طوفان شن از ادامه عملیات عذرخواهی کرد و یکی دیگر از آنها از ترس شن‌ها با هواپیمای سی۱۳۰ ماچ‌ و بوسه‌ای کرد و آتش گرفت و اینچنین بود که کرک‌ و پر عقاب‌ها ریخت. فردای آن شب به گزارش چند نفر بیکار که به دلایل نامعلوم از آن حوالی رد می‌شدند لاشه هواپیما و بالگردها و اجساد خاکستر شده آمریکایی‌ها در دو طرف جاده یزد و طبس به جای ماند.

کارتر پس از این حوادث دستور لغو عملیات را صادر کرد (پ‌ن‌پ بازم می‌خواستی ادامه بده!) و گفت: «برگردین، برگردین خاک تو سرتون با این عملیات‌تون. مادربزرگم رو فرستاده بودم یه نتیجه‌ای می‌گرفت!»

کارتر شکست عملیات نجات را تلخ‌ترین شکست خود دانست و با خوردن یک قلوپ نسکافه بندری به آن واکنش نشان داد و خاطرنشان کرد که این شکست چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌کند. 

امام‌خمینی با احمقانه‌ خواندن تصمیم کارتر، او را از اداره آمریکا عاجز خواند و به زبان بی‌زبانی گفت: «برو کشکت رو بساب یارو.»

 وزیر دفاع وقت آمریکا نیز گفت: «آیت‌اللّه خمینی در بالکن خانه خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین می‌افتاد».

ثبت ديدگاه




عنوان