تابستان براندازان

موهای شطرنجی

خانم اجازه؟! تا گفتید تعطیلات تابستان، اشک از چشمانمان جاری شد. هرچه تابستان خوش گذشته بود، این تَه‌مَه‌هایش خوب نبود.

برادرم که امسال کلاس دهم می‌رود، همین هفته‌ی پیش، به ما کلی کار می‌داد. ما هم چون بزرگتری‌کوچکتری حالی‌مان می‌شود همه‌اش را اجرا کردیم.

غمگینم

مثل ساندیسی که از آنجا باز میکنند…

غمگینم، مثل آن مهمانی که تصمیم‌ می‌گیرد شیرینی ناپلئونی بخورد... میزبان هم پس از تماشای او، فکر می‌کند که وی تا حالا شیرینی ندیده!

اندر احوالات خبرنگاری در عصر مجازی

خبر حرمت داره

دیرینه‌شناسان معتقدند که از زمان انسان‌های اولیه تا انسان‌های قبلِ ماییه (!) خبر، خبر بود. یعنی هر چیزی، خبر نبود. متوجهید که؟! فقط خبر، خبر بود که جمعش می‌شد اخبار!

زمستان سخت اروپا

این شورش حق ماست، سهم ماست، مال ماست.

همه‌چیز برای زمستان آماده بود.‌ من، پیتر، آلفرد و همه و همه... کلی هم توپ و تانک و فشفشه... البته در فضای مجازی هم کلی آدم مجازی داشتیم که برایمان دو دست به‌هم چسبیده می‌فرستادند و یا یک بازوی گنده شده.

مدرسه‌ی امسال‌تان را توصیف کنید.

پس‌انداز

ما امسال تصمیم گرفتیم که از مدرسه غیرانتفاعی به مدرسه دولتی بیاییم. چون پدرمان می‌گفت که قانون می‌باشد که هنگام ثبت‌نام از ما پولی نگیرند. از ما هم روز ثبت‌نام پولی نگرفتند، فردا که رفتیم برای کلاس‌بندی از ما پول گرفتند.