روایتی از سیل آق‌قلا تا قشم

زخم پاشیده است روی نمک

بعد هم با زبان ابری سخت
گفت ای دوست پنبه هایم ریخت

بداهه گروهی

چون سگ شده ای هی بپری پاچه بگیری
دکتر به تو باید بزند واکسنِ هاری

از دقت ابر به زیرش تا زخم پاشیدن به نمک مردم

بررسی عوامل وقوع سیل

تاریخ به احترامش همینطور یه لنگه پا ایستاده و خجالت می‌کشد، بنشیند معلوم است که برای حل مشکل دفعی آب خوردن به کمتر از سیل قانع نمی‌شود!

روایت هفته

روایت هفته

دوباره نه! نکن جنجال لطفاً!
نکن «زن» را خز و پامال، لطفا!
هنوزم درد دارد جای قبلي
نگو از «انتخاب» و... لال لطفاً!

زندگی نیست نام آن آقا

منِ گردن شکسته!

من خودم نیز منفجر شده‌ام
هر زمانی که رفته‌ام بیرون
گردن من بریده صدها بار
رفته است از تنم دو گالن خون

عنوان