باز اگر هفته ای یکی دو پاساژ در تهران آتش می گرفت، کم کم برای مردم عادی می شد و از سرشان می افتاد و از یک جایی به بعد می گفتند: «ای بابا، بی خیال! بازم باید بریم در صحنه حضور داشته باشیم؟!»
جذاب ترین بخش غرفه راه راه، زمان حضور آقای احمد نجفی بود. که ایشان، هم برای آقای ترکان پیام نوشتند و هم با دیدن جلد شماره پنج مجله راه راه با تیتر «یانکی مون» در مورد بان کی مون صحبت کردند.
از دیر باز تا کنون (خداوکیلیش نمی دونم از کِی؟! ولی گفتم مطلبو سنگین شروع کنم!) یکی از وظایف اصلی هر دولتی، ایجاد اشتغال برای جوانان بوده، هست و خواهد بود. الحمدالله دولت تدبیر و امید هم در این زمینه کوتاهی نکرده است.
این هندی ها هم دیگر شورش را در آورده اند. فکر می کنند همه چیز فیلم هندی است که طرف با کلت کمری یک لشکر را از پا در بیاورد و آخر سر هم راست راست راه برود! یا مثلاً یک مشت بزند به دیوار، کل ساختمان روی سر ساکنانش، که از قضا همگی از گنده لات ها و خلافکار های هند هستند، خراب شود! یکی نیست به این هندی های «جو گیر» بگوید همه چیز که با خشونت رتق و فتق نمی شود؛ یک جاهایی لازم است
یک عده ای عادت دارند صبح تا شب یک گوشه ای (ترجیحاً نزدیک پریز برق) بنشینند و به همه امور سری بزنند. و چون به همه امور سر می زنند، بی شک در همه امور یا اقلاً بیشتر امور صاحب سبک و نظر می شوند. خواه امور دنیوی باشد، خواه اخروی. برای همین این یک عده کلاً از همه چیز سر در می آورند و درباره همه چیز به مباحثه می پردازند.