روزنوشت یک راننده که یک نفر را یکجایی برده است

به تو مربوط نیست!

از دور صدای مردم شنیده می شد اما واضح نبود. رئیس جمهور گفت سان روف را باز کنید تا با مردم ابراز همدردی کنم. محافظان کامل دور و برش را گرفته بودند تا مبادا از بین جمعیتی که همه چیزشان زیر آوار مانده، کسی قصد جانش را کرده باشد.

راهکارهای علمیِ در امان ماندن از سوء ظن در سفرهای هوایی

چگونه عین آدم سوار هواپیما بشویم؟!

کاپیتان که نه تاریخ خوانده بود و نه جغرافیا بلد بود و نه حتی می دانست نباید یک ایرانی را تهدید کند، همانجا وسط زمین و آسمان دستی را کشید و از زیر صندلی قفل فرمان را برداشت و رفت وسط راهروی هواپیما چند تا حرفِ بی تربیتیِ آبدار زد که خوشبختانه چون آنجا نبودیم، نمی دانیم چه گفت و چه شنید!

زندگينامه محمدعلی نجفی

از نوشابه سیاه بدم میاد

جفی رییس سازمان برنامه و بودجه شد تا ریاضی خواندن‏ اش به یک دردی بخورد و لااقل پول بورسیه‌اش به جیب دولت برگردد. او مدتی نیز در شورای شهر تهران سرگرم بود تا اینکه، به یاد دوران اوج ‏اش، برای وزارت آموزش و پرورشِ حسن روحانی پیشنهاد شد. اما با اختلاف یک رای، ناکام ماند.

وقتی هم به ما مربوط هست و هم نیست...

ما فقط نظارت داریم

- رئیس اتحادیه نانوایان: «وظیفه اصلی نظارت بر عرضه بربری کنجدی دو آتشه در شهر بر عهده اتحادیه کنجد فروشان است و اتحادیه ما، فقط بر فعالیت نانوایی ها نظارت دارد.»

اندر احوالات نمایشگاه کتاب نرفته ها

شهر آفتاب کجاست؟

کمالی تاحالا نمایشگاه نرفته بود برای همین شروع کرد به خیال بافی کردن: «آخ چون پسر، می ریم اونجا، مردم توی صف وایسادن تا آخرین کتاب نویسنده ها رو با امضای خودشون بخرن... همیشه آرزو داشتم یه جایی برم که همه کتاب می خونن و دارن برای کتاب خریدن پول خرج می کنن... وای! نمایشگاه کتاب چقدر هیجان داره...».

عنوان