به بهانه نشست ادبی «قرن جلال» در کافه کتاب ماه‌بندان

جلال هم طنزپرداز بود

راستش را بخواهید – که حتماً می‌خواهید – این روزها کمتر دست آدم به قلم می‌رود، بلکه بیشتر به سمت اسلحه و نارنجک و فتاح و عماد و این‌ها می‌رود. دست من هم از این خواسته دلش! تبعیت می‌کرد تا اینکه عصر یکشنبه گذشته رفتم روبروی سردر اصلی دانشگاه تهران، تا در نشست ادبی زیتون، صدویک‌سالگی جلال را با محمدحسین بدری جشن بخوانیم.

مصاحبه‌ای با نتانیاهو

بمباران نه! ترور

+ پس چطور این بمباران انجام شده؟
- یک بار دیگه بگی بمباران...
+ چیز! ترور بله ترور. من که گفتم ترور لطفا این چاقو رو از روی گلوی من بردارید و نوک مسلسل شما واقعا داره پهلوی منو اذیت می‌کنه...

فایل صوت لو رفته مکالمه درباره لیست انتخاب‌ها

این همونه

+ من تا نخونم امضاء نمی‌کنم.
- بابا! ما برجام رو نخونده امضاء کردیم. سکه هم گرفتیم، این رو که دیگه بچه‌های خودمون نوشتن.

چند درس تبلیغاتی برای کاندیداها از رابین ویلیامز

خانم داپت فایر را بچسب!

اول کپی کنید، بعدش دیلیت کنید. گذشته شما خیلی تابلو است و هر بی‌سواد بی‌شناسنامه‎‌‌ای یادش هست که چه تپه‎‌‌‌نورد با تدبیر و امیدی بودید. هر کس هم که یادش نباشد با اولین جست‌وجو متوجه می‎‌‌‌شود که چیزی جز تپه در کارنامه شما نیست.

گفتگو با محمدرضا شهبازی درباره کتاب و طنز و کتاب طنز

کتاب طنز برای سلامتی مفید است – قسمت دوم

محمدرضا شهبازی را این روزها خیلی‌های بیشتری از خیلی‌های قبلاً می‌شناسند. به واسطه اجرای برنامه پاورقی در شبکه دو سیما و ایضاً ساخت و اجرای برنامه «سیدخندان» که در ایام نوروز و ماه مبارک رمضان پخش شد. او متولد 1365 است و اصالتاً دهه هفتادی محسوب می‌شود؛ اما در عمل، یک دهه شصتی درست و حسابی است.