داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت اول

قصه های جزیره| بخاطر یک مشت دلار۱

مطابق انتظارم هیچ دیواری در خیابان‌ها نبود، البته این که کلا خیابان نداشت هم حتما مؤثر بوده. یک به دو نرسیده گروهی به سمتم حمله‌ور شدند و داد زدند: خارجی...خارجی اومده تو جزیره. اولین بار بود کسی سر عکس انداختن با من دعوا می‌کرد.

رمزگشایی 160؛ خود

حافظ، از نظر اعصاب

رمزگشایی صحبت های سخنگوی دبیرکل سازمان ملل

موفقیت در یک دیقه و نصفی

سازمان ملل با دیدن این حجم از "خویشتن‌داری و عدم واکنش به همه چیز" در من، مرا به این سمت گمارد تا در اینجا هم مثل بقیه عرصه‌های زندگی خویشتن‌دار باشم تا پول تو جیبی سازمان قطع نشود.

مدیریت درایتمندانه

صددرصد صادراتی

کارمند١: صادرات یعنی یه نفر با موهای بور و چشمای آبی بشینه زیر برج ایفل سوهان حاج حسین سق بزنه...

مدیر: جوووون...حالا بگو ببینم چجوری تونستی قراداد ببندی باهاشون؟

موشکافی تیتر تمامی ادیان

دکمه غلط کردمش کجاست؟

این مسئله را نمی‌پذیرم که ما خشونت را تاب خواهیم آورد، نهایتا بتوانیم توهین به ادیان را تاب بیاوریم، آن هم زورکی. مگر آدم چقدر ظرفیت دارد خب.