آقای زوجا صالحای محترم!
خیلی از همسن و سالهای شما از ترس اوضاع پوشاک، مسکن و خوراک، تن به ازدواج نمیدهند و تا الآن عزب اوقلی ماندهاند، یعنی آدم دوست دارد پردههای ادب را پاره کند و بگوید خاک برسرشان!!
فرح دیبا: مسیح عزیز! من فکر میکردم خودم و شوهرم فقط بلدیم از این کارا، نگو تو هم آررره! بیا دست این پسر من رو هم بگیر، که این آخر عمری پول توی جیبیش رو قطع کنم. (سپس یک پسگردنی نثار ربع پهلوی که کنارش نشسته میکند.)
مریدان جملگی به این رای رسیدند که حقوق بشر خواستنی نبوَد، بلکه خوراندنی بود.
به همین منظور چند صباحی در بحر فارس سیر کردند و خود را مشغول تفکیک جلبکهای آبی و قرمز خلیجی که فارسیان، فارسش نامیده بودند، نشان داده و در فریتایمهای خویش به برداشت اطلاعاتی از این بحر مشغول بودند.
در زمین که دیگر نقطه امنی برای شما نیست، اگر بگوییم بیایید قدس اشغالی که اینها هم دارند شنا یاد میگیرند تا در موقعش خود را نجات دهند. آمریکا هم بگوییم بروید که مورد داریم جرات رفتن برای خرید بادمجان هم ندارد. پس بهتر است با مریخی، زحلی، نپتونی و پلوتنی چیزی قرارداد ببندید.