رستم گفت: هنوز تعدادی دارم! نیازی نیست.
سیمرغ گفت: راه بسی سخت است و دشوار.
و سپس از کیسه خرید خود یک پاستیل خرسی بیرون کشید و به رستم داد و بگفت: رستم دستان یل کارزارهای نامنظم این را بگیر و بخور!
اول: کسی نیست یک لیوان آب دستمان دهد تا دندان مصنوعی خود را در آن بگذاریم. حتی کسی نیست که آب لیوان دندان مصنوعیمان را عوض کند. حتیتر دیگر کسی نیست که به اشتباه آن را سر بکشد.