چگونه وعده ندهیم
چهار زنگ و نصفی

به نام خدا

موضوع انشا: انتخابات

ما انتخابات را خیلی دوست داریم چون آدم می‌توانند نامزد خود را انتخاب کند. مادر بزرگمان می‌گوید دوران نامزدی یکی از دوران شیرین زندگی آدم است. 

من همیشه دوست داشتم نامزد شوم و دوران شیرین نامزدی داشته باشم. 

یک روز که در حیاط مدرسه داشتیم کیک و نوشابه می‌زدیم بهرام رحمانی کلاس ششم «ب» آمد و گفت: مدرسه می‌خواهد انتخابات برگزار کند. من می‌خواهم نامزد شوم. 

من هم اسم نوشتم و نامزد شدم. 

روز بعد که به مدرسه آمدم نامزدها داشتند وعده‌های نامزدی خود را می‌گفتند که آدم فکر می‌کند خر فرضش کردند ببخشید یعنی همان الاغ. مثلا مجید رسولی کلاس پنجم «الف» می‌گفت: اگر رای بیاورد هر روز کیک و نوشابه مجانی می‌دهد او مگر چقدر پول توی‌جیبی می‌گیرد. زری خواهرمان که دوران نامزدی داشت نامزدش آخر هفته از بقالی برایش یک بستنی دوقلو می‌خرید و نصف می‌کردند. 

فرهاد فروتنی از کلاس خودمان یعنی پنجم «ج» می‌گفت: اگر من رای بیاورم مشق‌های کل کلاس را می‌نویسم اینجا بود که آدم خیلی خیلی خنده‌اش می‌گرفت، او از پنج زنگ مدرسه چهار زنگ و نصفی را جلوی دفتر است به خاطر اینکه مشق ننوشته است. 

ساسان ایزده پناه راد از کلاس چهارم «الف» گفت: اگر رای بیاورم اجازه نمی‌دهم هیج امتحانی برگزار شود و همه زنگ‌ها را زنگ ورزش اعلام می‌کنم. 

و از هفته بعد از رای گیری زنگ‌های ورزش‌مان با زنگ ریاضی تقسیم شدند و یک هفته ریاضی داشتیم و یک هفته ورزش، و طوری شد که فرهاد فروتنی از پنج زنگ را چهار و نصفی جلوی دفتر بود. 

من با خودم فکر کردم که من به عنوان یک نامزد چه وعده‌هایی بدهم بعدش حرف آقاجان را که به نامزد خواهرم زد یادم آمد که می‌گفت: پسرم! همین‌که رو راست بودی و برای من کافی است. 

من هم تصمیم گرفتم هم این کار را انجام دهم و دوران نامزدیم را با رو راستی پیش ببرم و چیزهایی گفتم که در توانم و به قول آقای مدیر در چارچوپ مدرسه است. 

ما نتیجه می‌گیرم که دوران نامزدی، دوران شیرینی است اگر با هم بستنی دوقلویمان را نصف کنیم. این بود انشای من.

ثبت ديدگاه




عنوان