شعر طنز
کرسنت نامه

راه راه:

بسم رب گاز و بنزین، نفت و قیر
پادشاه قادر اما بی وزیر

خالق پیر و جوان یا مرد و زن
خالق کل مدیران وطن

خالق بابای “تاج السلطنه” !
خالق شخص شخیص “زنگنه”

زنگنه وقتی وزیر نفت بود
یار دولت های هشت و هفت بود

سال هشتاد و یکم، خندان و شاد
کرد او بر یک توافق، اعتماد

رفت با “کِرسِنت” یک فرصت طلب
شرکت نفت امارات عرب

با شر و شور فراوان، عهد بست
بعد با شادی به آنها داد دست

بود این کرسنت، عهدی ایده آل!
طبق آن در طول بیست و پنج سال

باید ایران، گاز را ارزان دهد
بی جهت با قیمت یکسان دهد

نرخ آن تا هفت سال “هِجده” دلار
با “چهل” هم تا به اتمام قرار

می رود بالا ولی در این میان
نرخ نفت و گاز بازار جهان

در جهان، نرخش اگر که شد دویست
جز چهل چوق این طرف در کار نیست!

بی شک این یعنی ضرر اندر ضرر
صادرات خنده دار بی ثمر

بود روحانی دبیر امنیت
آن زمان ها در مسیر امنیت

چون نبود آن وقت، یار زنگنه
خاتمی را گفت: “کار زنگنه

داخل محدوده قانون نبود
واسطه در آن دخالت می نمود”

در امارات عرب هم، گاز ما
گشت تنها، حق کرسنت بلا!

آخرش هم در زمان خاتمی
این تعهد ماند با رنج و غمی

دولت نُه آمد و رنگ بهار
اندکی پاشید بر کرسنت زار

این تعهد را به کل تعلیق کرد
مرهمی آورد بر این زخم و درد

شرکت کرسنت هم در دادگاه
تا کند اوضاع خود را رو به راه

رفت از ایران شکایت کرد تا
گاز ایران را کند او کله پا

گفت “چون گازی به ما داده نشد
منتظر ماندیم و آماده نشد

نقض شد عهد بزرگی بی خبر
شد برای ما ضرر، یک دردسر

باید ایران این خسارت را دهد
تازه بر این عهد هم گردن نهد”

تیم ایران رفت و با حرف درست
سَر تَه کرسنت را پیچاند و شست

از فساد در زمان عقد گفت
از نفوذ و از تبانی، گاز مفت!

بعد از آن، هر رشوه گیری را که بود
برد در زندان و حبسش کرد زود

تا فضای “لاهه” را تغییر داد
بر لَه ایران شد و وفق مراد

این فضا، مثبت نماند و مهربان
چون که روحانی رسید و ناگهان

زنگنه در دولت نو شد وزیر
حسب امر زنگنه، مرد شهیر

چند تن گشتند مسئول و مدیر
پای آنان بود در کرسنت گیر

چون عیان شد چهره هایی آشنا
کرد کرسنت، ادعایی تازه را

گفت: “اگر در چشم ایران فاسدند
از چه آنان را ریاست داده اند؟

پس، فساد و رشوه ای در کار نیست
جز دروغ محض این آمار نیست”

کار ایران سخت شد در دادگاه
دود شد آن کوشش بسیار، آه!

حضرت آقای روحانی! عزیز!
خواهشا! لطفا! برادر جان، please!

جان گاز و جان خال زنگنه!
جان شاعر، بی خیال زنگنه!

تیم خود را تا که او می آوَرَد
گاز ما هم رو به نشتی می رود!

ای مخاطب! قصه را کامل ندان
در منابع، کاملش را خود بخوان

 

?برای اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله سه قسمتی “کرسنت، زیر ذره بین” در خبرگزاری فارس مراجعه کنید.

ثبت ديدگاه




عنوان