خانمها هم با دهانهای باز و نیمه باز، چفت در چفت به هم چسبیده بودند. جوری که آرنج یکی توی چشم آن یکی رفته بود تا ببینند هدیه چیست و از چه قرار است و در این بین چه چشمها که بر اثر برخورد آرنجها کور شد!
موجودی بیخیال و راحت که تنها غصه و دغدغهاش گره خوردن هندزفری و یا گیر کردن دگمهی دستهی پیاس فایوش است. تنها کاری هم که تواناییاش را دارد، سربهسر بچههای خواهر و فامیل گذاشتن است.
اولین باری که از کلمه فراموش کردم استفاده کردید را به یاد آورید؟
احسنت شما آن را فراموش کردهاید!
حالا به یاد آورید کجا بیشتر استفاده کردهاید؟
من به شخصه در دوران مدرسه به تناسب رحم و شفقت معلم بزرگوار بسیار از این کلمه استفاده کردهام.