حکایت زیارت امام غریب

ماجراهای قمرالسلطان خانم

میرزا علی خان خواست چند کیسه برنج و حبوبات و گوشت و سبزیجات و میوه‌جات برای سفر بردارد که گفتیم کارد بخورد بر شکممان اگر به جای اشترودل‌های امام غریب نان و برنج و گوشتِ غیر بخوریم.

دست از سر ما بردارید...عو

بیانیه‌ی سگانه

ما نه همدمی داریم برای زندگی، نه گربه‌ای که کشمکش برانگیزد، نه سگ دلبری که از او طرب خیزد (عوعوعو یعنی ما روحیه‌ی لطیفی داریم به خدا) خودتان می‌روید دور دور و گردش چرا ما را زندانی می‌کنید؟

خیلی مقرب‌تر تَر

شیخ المذبذب اندر بلایات پایان‌نامه

مریدان چون حلقه زدند، شیخ بیت را برایشان خواند. مریدان گمان کردند شعر از الهامات شیخ است و تا خواستند گریبان بدرند، شیخ فریاد زد: «آرااااااام، آراااااام! این بیت از ما نیست، از شاعری زیرزمینی است که بر واعظان نیز تهمت‌های ناروا می‌زند.»

عینک کارگردان‌‌کُن

در ستایش عینک آفتابی

شما با عینک آفتابی می‌شوی برد پیت در مراسم ختم آلپاچینو و در کلیسای روز یکشنبه یا شاید دوشنبه‌ای که پدر روحانی اضافه‌کار ایستاده تا نان و بوقلمونی به سفره‌اش ببرد.‌

کاریکلماتور

تابِ مغز

طوطی صفت بود، برایش تخمه گرفتند




عنوان