با صدای کلفتش میگفت: «عمه به قربانت برود» و بعد هر بار تکرار این جمله، جغجغهام را تکان میداد. صدای جغجغه که با صدای جیرینگجیرینگ النگویهایش قاطی شده بود، رفته بود روی اعصابم!
خوب اگر از بتونهای خود سد هم بپرسیم با گفتن:« داداش کار منو همکارام ذخیره آبه. اینجور وصلهها به ما نمیچسبه. برو خدا یه جا دیگه روزیتو حواله کنه.» پاسخ دندانشکنی به ما میدهند.