در باب تغییرات عمده هورالعظیم
غازچرانی در هورالعظیم

راه راه: راستش از شما چه پنهان، خواستم راجع به مبلغ اختلاس‌های انجام شده در چندین سال اخیر کشور, مطلب بنویسم اما ترسیدم به «چرا هیزم میذاری زیر هیل» متهم شوم. بعد آمدم راجع به عملکرد ضعیف دولت در تعطیلی کارخانه‌ها و اشتغال‌زایی ضعیف بنویسم که دوستی چشم غره‌ای رفت. گفتم باشه بابا نمی‌نویسم. خواستم مصاحبه‌ای ترتیب دهم با یک مسوول بالا رتبه‌ی دولتی که ببینم چندگام در جهت جذب توریست -این صنعت پر رونق دنیای امروز- برداشته شده که باز هم دوست مذکور «تف تو اون ذاتت‌ با این ایده‌هات» گویان، راهم را زد. این شد که تصمیم گرفتم درباره‌ی تاثیر شرایط اقلیمی بر سنجاقک‌های تالاب هویزه و برهم کنش‌های اکولوژیکی بین این موجودات پوپولیسم بنویسم.

تالاب هویزه، معروف به هورالعظیم دارای تنوع گونه‌های گیاهی و جانوری زیادی است. با مطالعه بر روی ردپاهای گراز در این منطقه، متوجه‌ی چیزی نمی‌شویم. فقط می‌توان فهمید که این منطقه زیستگاه گراز، گاومیش و بسیاری پستانداران و پرندگان، منابع نفتی و گازی فراوان، ثروت و ارز، و میلیاردها ریال جوایز نقدی دیگر است. مردمان بومی از تالاب برای صید، ماهی‌گیری و کشاورزی استفاده می‌کنند که خب کاملا مشخص است کشاورزان نقش پر رنگی در خشک شدن این تالاب داشته‌اند. اما مسلما جاده‌سازی غیر ضروری و سد سازی غیر اصولی که چندین سال پیش در بالادست تالاب انجام گرفته علت خشک شدن آن نبوده است.

اکنون کشاورزان و ماهی‌گیران، با خشک شدن تالاب رو به غازچرانی آورده‌اند اما از آنجایی که ما در کشور، زیادی غازچران داریم لذا این شغل اهمیت خود را از دست داده و کفاف زندگی اینان را نمی‌دهد. در عوض می‌توانیم خوشحال باشیم که خشک شدن هورالعظیم چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌کند زیرا اگر تالاب خشک شد، اگر عده‌ای بی‌کار شدند، اگر گرد و خاکی به هوا بلند شد در عوض یک شرکت نفت در آنجا احداث شد که روزی دوهزار بشکه نفت از آن استخراج می‌شود. بنابراین خشک شدن تالاب که به خودی خود باعث گرد و خاک است، احداث پالایشگاه و آلودگی‌های حاصل از آن هم به مورد قبل اضافه کنید، کاملا مشخص می‌شود هدف، کشتن مردم بومی… که نه، هدف کشتن سنجاقک‌های هورالعظیم است. هرچه باشد سنجاقک است، و شوخی بردار هم نیست.

این را که گفتیم دولت رگ غیرتش جوش آورد. دست کرد جیب بغل‌ش و چهار میلیارد بودجه برای چهارسال اخیر به شهرستان هویزه اعطا کرد. هویزه‌ای‌ها گفتند: دمت گرم! فقط با این پول کشور بنیان‌گذاری کنیم یا تا آخر عمر به شهروندامون مقرری بدیم؟
دولت گفت: مسخره نکن دیگه. این آخری یه خورده کسری اوردم. یه کاریش بکن. دمت گرم. ایشاله عروسیت.
و رفت. مدتی بعد با یک بیست لیتری دستش برگشت. گفت: بیا! اینو بریزید داخل هورالعظیم تا از تشنگی نمرده، ببینم چکار میشه کرد. دوباره رفت. دو سالی می‌شود که رفته تا الان هم سر و کله‌اش پیدا نیست!

ثبت ديدگاه




عنوان