در همان ابتدای سفر، آستاپ بندر سر راه ایپولیت قرار میگیرد. جوانی بی چیز، جاه طلب و تا دلتان بخواهد رند، که با ایپولیتماتویویچ قرار شراکت می گذارد و در عوض به او در یافتن برلیانها کمک می کند. آستاپ بندر مدیریت این پروژه را در دست می گیرد
درحالیکه استخدام کاملا رسمی تنی چند از دراویش در حوزه هنری لرستان بازتابهایی را به همراه داشت، این دراویش با ارائه برنامهای مدون از اقدامات فرهنگی پیشرو، مشت محکمی بر دهان منتقدین شدند. شاید هم ماچ. خیلی دقیق در منابع ذکر نشده ولی یک چیز محکمی شدند.
چندی نگذشته بود که با هجوم علاقه مندان به این سرا، آنها در شهرهای غربی، شمالی، جنوبی و در بالا هم هم تکثیر شدند. در یکی از اسناد آمده است که وقتی رییس سرای دراویش این همه علاقه مند را می بیند، کف از دهانش جاری می شود وسکته خفیفی میزند و بعد در همان حال نام قطب را برای خودش انتخاب می-کند و می گوید که حالا وقت برند سازی است. در آن زمان چون امکاناتی نبوده که موهایش را خط خطی کند، سراغ سیبیل هایش می رود و آنها را تقویت می کند.