داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت سوم

قصه های جزیره| ناقابل؛ چار و دویست

تا رسیدن به جهانگیری همراهی‌ام کرد. داشت برای جمعی از فواید کره می‌گفت. جلو رفتم و گفتم: من دنبال دلار هزار تومنی می‌گردم، گفتن بیام پیش شما
-هزاری که نه ولی چهار و دویستی داریم، بپیچم ببری؟
- باز بهتر از سی و هفت و پونصده! همین رو بدید.

داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت دوم

قصه های جزیره| تعهد کتبی

دنبالش رفتم تا به غاری رسیدیم. عده زیادی مشغول دعوا بودند و یک نفر پشت یکی از این بلندگوهای تره بار شعر "به نام خداوند رنگین کمان" را می‌خواند.

حسن روحانی: کشور را بدون نفت اداره کردیم

داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت اول

قصه های جزیره| بخاطر یک مشت دلار۱

مطابق انتظارم هیچ دیواری در خیابان‌ها نبود، البته این که کلا خیابان نداشت هم حتما مؤثر بوده. یک به دو نرسیده گروهی به سمتم حمله‌ور شدند و داد زدند: خارجی...خارجی اومده تو جزیره. اولین بار بود کسی سر عکس انداختن با من دعوا می‌کرد.




عنوان