محمدرضا بطری های آب را روی میز چیده و پشت آن ایستاده است و من هم کنار میز نشریات هستم و مهمانان را راهنمایی می کنم تا با کفش وارد شوند. روی پله ها تا ورود به تالار را که موکت شده است، یک لایه موکت دیگر انداخته ایم تا مهمانان با کفش وارد مراسم شوند
همشیرهی کریمآقا تا بچهاش هوس آب تنی میکند شلنگ آب را باز میکند و آن ورپریده را ول میکند در حلق ما که هی وول بخورد و با خود فکر نمیکند بچه جایی که پسفردا قرار است شام و ناهار مهمانانش را در آن بپزند چه کارها که نمیکند!