سالها پیش در چنین روزی، یعنی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ درحالیکه دانشآموزان از شدت گریه و عَر زدن، اشک چشم و آبدماغشان قاتی شده و مشغول جمعآوری وسایل خود بودند تا با آمدن «بوی ماه مدرسه»، به سر کلاس بروند، رضاشاه بقچهاش را سر یک چوب (در بعضی روایات چوق) زد و از ایران رفتانده شد.
ایشان به آسفالتهای زمان ما لطف دارند. حالا اینطور که میگویند هم نبوده! یک چندتایی چاله چوله هم بود. خود ما در اثر وجود همین چالهها، چند بار سَر مبارکمان به طاق ماشین خورده است.
هویدا: ولی قربان فوت نکنم تاول میزنهها.
ناصرالدین شاه: تاول چیه. یه پماد خوب از یه شرکت معتبر بهت معرفی میکنم روزی دوبار بمال. همه پرزا رو میشوره میبره.