دکترای حقوق داشت و مرغش برای دفاع از حقوق ملت یک پا داشت، بقیه‌ی راه را پیاده رفت و برنامه‌ی ریاضت اقتصادی با محوریت عدم اتکا به درآمدهای نفتی و تلاش برای مصرف نفت خام در داخل کشور را اجرایی کرد. اما چون حرف کسی را قبول نداشت و تنها ماند، یک دفعه باتری خالی کرد،

تا نام تو پهلوی شد از پالانی
از پنبه شدی تو پهلوان! روحت شاد!

گفتی که برای حفظ قانون شده ای
سردسته ی کودتاچیان! روحت شاد!

علی کریمی: چون این کودتا وقتی کودتا بشه، ونزوئلا کودتا میشه و این کودتا مال «خوان گوایدو» نیست که!

دانشجویان هم که پر تابلو بود می‌خواهند کلاس‌های دانشگاه را بپیچانند، هی سوراخ سمبه‌های سفارت را انگولک می‌کردند و هربار یک سند خصوصی از همکاری‌های امریکا و برخی از اعضای دولت موقت و دیدارهای مخفی‌شان گیر می‌آوردند. کار داشت بیخ پیدا می‌کرد که دولت گفت: «اصلا شما مگه درس و مشق ندارید؟ بی‌خیال نشید استعفا میدما»، سپس استعفا داد و رفت.