شعبان جعفری که بود و چگونه فاقد مُخ شد
این شعبون بی‌مخ که می‌گن کیه! – قسمت اول

در اولین روز از سال ۱۳۰۰ شمسی در خانواده‌ای شاید متدین و مذهبی در محله سنگلج تهران، یک عدد فرودین ماهی مغرور و فاقد کله، تالاپی پا به عرصه‌ گیتی گذاشت و گیتی خانم را از حضور خود شگفت‌زده کرد. از آنجا که این نوع بیوگرافی مختص اکثریت شاعران و فیلسوفان ایرانی و حتی خارجکی می‌باشد؛ عالم آقا، هستی خانم، گیتی خانم و همه و همه، دو زانو روی زمین نشسته، دستشان را زیر چانه قرار داده و با ذوق به کره‌ زمین خیره بودند تا این پدیده‌ نوظهور بالاخره شکوفا شود.
وی بچه‌محل افرادی چون رضا و ممدرضا پهلوی، آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی (از سران مشروطه) و آیت‌الله محمدحسن شریعت سنگلجی بود و هم‌جواری با این بزرگان بی‌شک نوید این را می‌داد که به زودی شعبون جعفری نیز مانند دیگر بچه‌محل‌های خود برای خود کسی شود و خود را تحویل جامعه دهد.
در دوران مدرسه، شعبون که به دلیل خاص بودنش و آن بیوگرافی خاص‌ترش نمی‌توانست مانند سایر هم‌کلاسی‌هایش معمولی، کسالت‌آور، بچه‌ننه و سوسول باشد، رفتارهایی از خود نشان می‌داد که معلمانش آن را به قلدری، سرپیچی و بچه‌پررویی تفسیر می‌کردند و این امر موجب معروف شدنش به «بی‌مخ» شد.
شعبون در سه مدرسه ثبت‌نام و هر بار به دلیل خاص بودنش از مدرسه اخراج شد. چرا که مدیران این مدارس تاب و توان تحمل کردن و چشم دیدن این موجود خاص و خارق‌العاده را نداشتند و آنچنان که فرعون از ترس از دست دادن حکومتش نوزادان را به قتل رساند آنان نیز از ترس شکوفا شدن شعبون او را از مدرسه اخراج کردند و شعبون دیگر به مدرسه نرفت.
پدر شعبون زور می‌زد تا بالاخره شعبون از حالت بالقوه خارج و بالفعل شود؛ برای همین او را به مغازه ریخته‌گری و آهنگری فرستاد تا شاگردی کند؛ اما درجه و دمای آهنگری در حدی نبود که فعل از قوه خارج و شعبون شکوفا شود. پس از آن نیز شغل‌های دیگری را امتحان کرد، اما هیچ‌کدام از پس آن قوه‌ چغر بد بدن بر نیامدند.
شعبون در ۱۴ سالگی به دلیل هیکل بزرگ و سیس ورزشکاری‌اش با زورخانه و ورزش باستانی آشنا شد. در ۱۵ سالگی برای اولین‌بار پایش به شهربانی باز شد و چند روز در بازداشت به سر برد. دقیقاً به همان دلیلی که از مدرسه اخراج می‌شد. جامعه و مردم نیز توان تحمل معمولی نبودن، خاص و پرجنب‌وجوش بودن او را نداشتند و به بهانه‌های ناچیز مثل زورگویی و دعوا او را به بازداشتگاه فرستادند.
وی در سال ۱۳۱۹ به سربازی رفت و به مردم کشورش این افتخار را داد که به جای دوسال، چهارسال در لباس مقدس سربازی به آن‌ها خدمت کند و نفس راحتی بکشند.
در سال ۱۳۲۱ در مسابقات قهرمانی کشتی باستانی و ورزش‌های زورخانه‌ای شرکت کرد. در این مسابقات غلامرضا تختی نیز حضور داشت و توانست در کنار شعبون مسابقه بدهد و با او عکس بیاندازد. عکس تک نفره‌ای که تختی در کتاب خاطراتش که هیچ‌وقت در هیچ‌جا منتشر نشد از آن و همجواری با شعبون با شعف یاد می‌کند.

ادامه دارد…

ثبت ديدگاه




عنوان