روزنوشت یک کنسرو فروش چند روز قبل از پذیرش قطعنامه 598

دوگانه ی دنده کباب و خاک وطن

باید برای اعتلای اقتصاد کشور صرفه جویی هم می¬کردیم . تصمیم گرفتم فقط کره را لای نان بگذارم. پس مربا و گردو را جدا جدا در دهانم گذاشتم .

رژیمِ تخم شربتی

رژیم خیلی کلک بود. تمام مسیر راهپیمایی را داروخانه و بانک و کبابی و فلافلی و پارک گذاشته بود و به مردم پول و غذا و دارو میداد.

روز نوشت هاي يك مدير

تذکر لازم را دادم!

راه راه: کمی دیرتر بلند شدم.دیشب شام سنگین خورده بودم،حال نداشتم.به حسن آقا زنگ زدم پزشک متخصصم رو بفرسته.مشکل خاصی نبود، تو این سن و سال کمی زیاده روی کرده بودم.برنامه های صبح تا ظهر وزارت رو کنسل کردم.ظهر با حاج خانم جوجه زدیم،خوشمزه بود.باز سنگین شدم

چطور دوست می شدیم

مقنعه کشون

برابر عمل انجام شده قرارگرفتم. در ‏یک آن و برای اینکه لطفش را جبران کنم، افتادم دنبالش. اون بدو من بدو اون بدو من بدووووو تا ‏رسیدیم به در آهنی ای که وسط راهروی مدرسه بود.