زده بودی!

آن شب که ملوکانه به ما زل زده بودی
از کاخ ‌گلستان، به فضا پل زده بودی

هر چند ترانزیت مواد با خودتان بود
جنسی بد و ناخالص و بنجل زده بودی

حداقل توی زندان میتونم نماز بخونم

قبله دربار

صدای سر و صدا که بلند می‌شود مأمورین گارد ویژه سلطنتی می‌آیند دستگیرش کنند که یکدفعه شاه وارد میشود. از دست مأمورین فرار کرده و خودش را به زور به شاه می‌رساند و با گریه و ناله می‌گوید: «اعلی حضرت اینا میخوان منو ببرن زندان فقط به این خاطر که پرسیدم قبله از کدوم وره. آخه مگه این جرمه؟»




عنوان